کلمه جو
صفحه اصلی

obelisk


معنی : ستون هرمی شکل سنگی، نشانی بدین شکل'-'
معانی دیگر : ستون هرمی

انگلیسی به فارسی

ستون هرمی شکل سنگی


ابلیسک، ستون هرمی شکل سنگی، نشانی بدین شکل'-'


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tall stone shaft with four inclined sides and a pyramid-shaped point at the top.

(2) تعریف: in printing, a symbol resembling a cross, used mainly as a reference mark; dagger.

• tall four-sided stone pillar tapering to a pyramidal top
an obelisk is a tall stone pillar that has been built in honour of a person or an important event.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ستون هرمی شکل - کاراکتر نمادی که برای علامت زدن پاورقی ها به کار می رود. نگاه کنید به footenote . نام دیگر آن long cross یا dagger است.
[ریاضیات] چندوجهی مربع القاعده، هرم ناقص

مترادف و متضاد

ستون هرمی شکل سنگی (اسم)
obelisk

نشانی بدین شکل'-' (اسم)
obelisk, obelus

جملات نمونه

1. In 189 an obelisk of Aberdeen granite was erected as a memorial in place of the headstone.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۹ ستون فقرات \"آبردین\" به عنوان یادگاری در محل سنگ قبر بنا شد
[ترجمه گوگل]در سال 189، یک سنگ قبر از گرانیت ابردین به عنوان یک یادبود به جای سنگ قبر ساخته شد

2. And that granite obelisk is the Bunker Hill Monument which you will have learnt about in school.
[ترجمه ترگمان]و این ستون گرانیت همان بنای یادبود Bunker هیل است که در مدرسه از آن یاد خواهی کرد
[ترجمه گوگل]و این آبرلای گرانیت Monument Bunker Hill است که شما در مدرسه آموخته اید

3. In the middle of the wood was an obelisk commemorating the Emperor.
[ترجمه ترگمان]در وسط جنگل یک ستون به نام امپراطور بود
[ترجمه گوگل]در وسط آن چوب، ابلیسک به یاد امپراتور بود

4. Above the col jutted the imposing obelisk of Ama Dablam.
[ترجمه ترگمان]بالای ستون فقرات imposing of را جلو کشید
[ترجمه گوگل]در بالا، علامت تحریر آما دابلام را مطرح کرد

5. Hong Yueliang climbed on top of the British obelisk.
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ از بالای ستون بریتانیایی بالا رفت
[ترجمه گوگل]هنگ یولینگ در بالای کلیسای بریتانیا صعود کرد

6. An obelisk near a camping ground for scouts serves as the school's symbol.
[ترجمه ترگمان]یک ستون سنگی نزدیک یک زمین اردو به عنوان نشان مدرسه به عنوان سمبل مدرسه خدمت می کند
[ترجمه گوگل]ابلیسک در نزدیکی زمین اردو زدن برای ناظران به عنوان نماد مدرسه عمل می کند

7. The shadow of the obelisk spanned the terrance.
[ترجمه ترگمان]سایه ستون فقرات از روی terrance گذشت
[ترجمه گوگل]سایه ای از اوبلیکس تاج و تخت شد

8. At the plaza, an obelisk and 3 fountains.
[ترجمه ترگمان]در میدان، یک ستون و سه فواره
[ترجمه گوگل]در میدان، یک ابلیسک و 3 چشمه

9. An obelisk on a spit of land across the bay commemorates his death.
[ترجمه ترگمان]یک ستون روی یک کپه خاک بر روی رودخانه یادبود مرگ او را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]ابلیسک بر روی تفریحی از زمین در خلیج فارس مرگ او را به یاد می آورد

10. At the middle of the piazza, stood an obelisk.
[ترجمه ترگمان]در وسط میدان، یک ستون قرار داشت
[ترجمه گوگل]در وسط پایتخت، یک کلیسا ایستاده بود

11. You may want to print an obelisk here to draw your reader's attention.
[ترجمه ترگمان]شما شاید بخواهید یک ستون در اینجا چاپ کنید تا توجه خواننده را جلب کند
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بخواهید برای رسم توجه خواننده خود، یک ابلایکس را چاپ کنید

12. A picture taken before the obelisk far away, beyond the great canyon.
[ترجمه ترگمان]تصویری که در برابر ستون فقرات در فاصله ای دور از گرند کان گرفته شده است
[ترجمه گوگل]یک عکس گرفته شده قبل از ابلیسک دور، فراتر از دره بزرگ

13. The obelisk was built in memory of those who died for their country.
[ترجمه ترگمان]تک ستون به یاد کسانی ساخته شد که برای کشورشان جان باختند
[ترجمه گوگل]اوبلیکس در حافظه کسانی بود که برای کشورشان فوت کردند

14. There is a broken obelisk sculpture with a reflecting pool on the grounds.
[ترجمه ترگمان]یک مجسمه لوح شکسته با یک استخر انعکاس یافته در زمین وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک مجسمه ابلیسک شکسته با یک استخر بازتابنده در زمین وجود دارد

پیشنهاد کاربران

هرم سنگ


کلمات دیگر: