کلمه جو
صفحه اصلی

namely


معنی : یعنی، برای مثال، بنام، بعبارت دیگر، با ذکر نام
معانی دیگر : بدین معنی که، بدین صورت، به عبارت دیگر

انگلیسی به فارسی

یعنی، بنام، با ذکر نام، برای مثال


برای مثال، یعنی، بنام، بعبارت دیگر، با ذکر نام


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: that is to say.

- Some people, namely the downtown merchants, are happy about the mayor's decision.
[ترجمه ترگمان] برخی از مردم، یعنی بازرگانان مرکز شهر، از تصمیم شهردار راضی هستند
[ترجمه گوگل] بعضی از مردم، یعنی بازرگانان مرکز شهر، در مورد تصمیم شهردار خوشحال هستند
- She had made the mistake of criticizing someone who never took kindly to criticism--namely her boss.
[ترجمه ترگمان] او اشتباهی را مرتکب شده بود که از کسی انتقاد می کرد که هرگز به او انتقاد نمی کرد - - یعنی رئیسش
[ترجمه گوگل] او این اشتباه را از انتقاد از کسی که هیچ گاه انتقاد نداشت، یعنی رئیسش، ساخته بود

• that is to say, meaning, to wit, particularly, by way of explanation
you use namely to introduce detailed information about what you have just said.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] یعنی، به این ترتیب که

مترادف و متضاد

یعنی (قید)
namely, to wit, scilicet, videlicet

برای مثال (قید)
namely, videlicet

بنام (قید)
namely

به عبارت دیگر (قید)
namely, to wit, scilicet, videlicet

با ذکر نام (قید)
namely

that is to say


Synonyms: by way of explanation, especially, expressly, id est, i.e., in other words, in plain English, particularly, scilicet, specially, specifically, strictly speaking, that is, to wit, videlicet, viz.


جملات نمونه

1. only one person will be responsible, namely you
فقط یک نفر مسئول خواهد بود،شما.

2. four parameters are necessary to determine an event, namely the three that determine its position and the one which determines its time
برای تشخیص یک رویداد چهار پراسنجه مورد لزوم اند: سه پراسنجه ای که محل آن را تعیین می کند و یک پرا سنجه که زمان آن را معین می کند.

3. Only one boy was absent, namely Harry.
[ترجمه ترگمان]فقط یک پسربچه غایب بود
[ترجمه گوگل]فقط یک پسر نبود، یعنی هری

4. One group of people seems to be forgotten, namely pensioners.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک گروه از مردم فراموش شده اند، یعنی بازنشستگان
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک گروه از مردم فراموش شود، یعنی بازنشستگان

5. Only one student passed the exam, namely Peter.
[ترجمه ترگمان]تنها یک دانش آموز در امتحان شرکت کرد، یعنی پیتر
[ترجمه گوگل]فقط یک دانش آموز امتحان را قبول کرد، یعنی پیتر

6. The railroad connects two cities, namely, New York and Chicago.
[ترجمه ترگمان]این راه آهن دو شهر یعنی نیویورک و شیکاگو را به هم متصل می کند
[ترجمه گوگل]راه آهن دو شهر را به نامهای نیویورک و شیکاگو متصل می کند

7. The book was inspired by a real person, namely Tamara de Treaux.
[ترجمه ترگمان]کتاب از یک شخص واقعی به نام تامارا de الهام گرفته شده بود
[ترجمه گوگل]این کتاب توسط یک شخص واقعی الهام گرفته شده است، یعنی تامارا دوتراکس

8. Namely that to be fit and slim you need to exercise and diet.
[ترجمه ترگمان]به این معنی که باید تناسب داشته باشید و به ورزش و رژیم غذایی نیاز دارید
[ترجمه گوگل]یعنی اینکه مناسب و باریک باشد، شما نیاز به ورزش و رژیم دارید

9. In this paper we explicitly consider sociological factors, namely social custom, and the notion of individual commitment.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما به طور واضح عوامل جامعه شناسی به نام عرف اجتماعی و مفهوم تعهد فردی را در نظر می گیریم
[ترجمه گوگل]در این مقاله، به صراحت، عوامل جامعه شناختی، یعنی آداب اجتماعی و مفهوم تعهد فردی را در نظر می گیریم

10. The simplest protective barrier is a geographical one, namely to conduct the training away from other centres of activity within the organisation.
[ترجمه ترگمان]ساده ترین مانع حفاظتی یک نوع جغرافیایی است، یعنی هدایت آموزش از مراکز دیگر فعالیت درون سازمان
[ترجمه گوگل]ساده ترین مانع حفاظتی یک جغرافیایی است، یعنی انجام تمرین دور از مراکز دیگر فعالیت در داخل سازمان

11. The more immediate concern, namely, self-preservation, had made friends and benefactors of their former enemies.
[ترجمه ترگمان]نگرانی more یعنی صیانت نفس، دوستان و نیکوکاران را از دشمنان سابق خود ساخته بود
[ترجمه گوگل]نگرانی فوری تر، یعنی حفاظت از خود، دوستان و حامیان دشمنان سابق خود را ساخته اند

12. This direction, namely x, could then be ascertained by a macroscopic measurement.
[ترجمه ترگمان]این مسیر یعنی x را می توان با اندازه گیری ماکروسکوپی به دست آورد
[ترجمه گوگل]این جهت، یعنی x، می تواند با اندازه گیری ماکروسکوپی تعیین شود

13. The main Conservative claim to national support, therefore, namely that they had worked an economic miracle, seemed increasingly shallow.
[ترجمه ترگمان]بنابر این ادعای محافظه کاران اصلی مبنی بر حمایت ملی، یعنی اینکه آن ها یک معجزه اقتصادی را انجام داده بودند، به طور فزاینده ای سطحی به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]بنابراین، محافظه کار اصلی ادعا می کند که به حمایت ملی، یعنی اینکه آنها یک معجزه اقتصادی کار کرده اند، به نظر می رسد کم عمق است

14. There are three major advantagesof the design, viz / namely cheapness, simplicity and availability.
[ترجمه ترگمان]سه عامل اصلی وجود دارند که عبارتند از ارزانی، ارزانی، سادگی و در دسترس بودن
[ترجمه گوگل]سه مزیت عمده در طراحی، یعنی ارزان بودن، سادگی و قابلیت دسترسی وجود دارد

15. He could not do anything more than what he promised — namely, to look after Charlotte's estate.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست کاری بیش از آنچه قول داده بود انجام دهد - یعنی، تا ملک شارلوت را ببیند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست چیزی بیش از چیزی که او قول داده بود انجام دهد - یعنی به مراقبت از املاک شارلوت

Only one person will be responsible, namely you.

فقط یک نفر مسئول خواهد بود، شما.


پیشنهاد کاربران

به این معنا که . . .
به این معنی که . . .

با این عنوان که

به نامِ . . .

از جمله، شاملِ

به طور دقیق تر ( بگم )

به عبارت دیگر

به طور مشخص، مشخصاً

به طور دقیق تر ( بگم ) , از جمله، شاملِ

بعبارتی
بصورتی

مشخصا , به طور دقیق تر

# Only one boy was absent, namely Harry
# We need to concentrate on our target audience, namely women aged between 20 and 30
# We need to get more teachers into the classrooms where they're most needed, namely in high poverty areas

که اسم اون . . . هست، منظور . . . ــــه


کلمات دیگر: