کلمه جو
صفحه اصلی

lackey


معنی : فراش، پادو، نوکر، نوکری کردن، چاکری کردن
معانی دیگر : چاکر، چاپلوس، نوکر (به ویژه اگر اونیفورم به تن داشته باشد)، lacquey پادو

انگلیسی به فارسی

( lacquey ) پادو، نوکر، فراش، چاکری کردن، نوکری کردن


لکه دار، نوکر، پادو، فراش، نوکری کردن، چاکری کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: lackeys
(1) تعریف: a liveried servant; footman.
مترادف: footman
مشابه: butler, page, seneschal, servant

(2) تعریف: one who follows or obeys another or others without question; fawner; toady.
مترادف: flunky, toady
مشابه: follower, groupie, hanger-on, sycophant
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lackeys, lackeying, lackeyed
• : تعریف: to treat or attend in the manner of a lackey.
مترادف: toady
مشابه: fawn, steward

• servant; person who grovels
serve, function as; grovel before, be servile in front of
if you call someone a lackey, you mean that they follow someone's orders completely, without ever questioning them; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

فراش (اسم)
apparitor, bed, footman, mattress, servant, lackey, wife, sergeant-at-arms, guard of the ka'beh in mecca, lacquey

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

نوکری کردن (فعل)
lackey, lacquey

چاکری کردن (فعل)
lackey, lacquey

servant


Synonyms: attendant, butler, domestic, doormat, drudge, factotum, flunkey, retainer, steward, subordinate, toady, underling, valet, yes-person


جملات نمونه

1. a lackey of imperialism
نوکر امپریالیسم

2. Whichever corporate lackey wins doesn't matter-the bell's already tolling.
[ترجمه ترگمان]هر کدام که نوکری را ببرد مهم نیست - زنگ به صدا در امده است
[ترجمه گوگل]هرکدام از مزایای بنیاد شرکت های بزرگ، مهم نیستند - زنگ ها در حال حاضر تلف شده اند

3. If I were a Brown lackey, I would have applauded his idea of putting global-positioning navigation systems on Muni buses.
[ترجمه ترگمان]اگر من یک پیشخدمت قهوه ای بودم، فکر او مبنی بر قرار دادن سیستم های موقعیت یابی جهانی در اتوبوس ها را تحسین می کردم
[ترجمه گوگل]اگر من یک کوتوله ی براون بودم، از ایده ی من برای قرار دادن سیستم های ناوبری جهانی موقعیت یابی در اتوبوس های Muni تشکر می کردم

4. A little while, lackey goes to disintegrate, leaf two bundle come out in the private parts.
[ترجمه ترگمان]یک خرده طول می کشد، نوکر می خواهد از هم جدا شود، برگ دو دسته از قسمت های خصوصی بیرون بیاید
[ترجمه گوگل]در حالی که کمکی به تجزیه میافتد، دو بسته نرم افزاری برگ دوخته شده در بخش خصوصی

5. Lackey says: " Consider your mouth only, not consider my mouth. "
[ترجمه ترگمان]Lackey می گوید: \" دهان خود را در نظر بگیرید، نه دهان من را در نظر بگیرید \"
[ترجمه گوگل]لکی می گوید: 'فقط دهان خود را در نظر بگیرید، دهان من را در نظر نگیرید '

6. The Famen Temple, Chia Kuei is a trusted lackey of Liu Chin, a Ming Dynasty eunuch.
[ترجمه ترگمان]The Famen، یک نوکر قابل اعتماد از لیو چین، یک خواجه سلسله مینگ، است
[ترجمه گوگل]معبد Famen، Chia Kuei یک فاقد اعتماد از لیو چین، یک سلسله سلسله مینگ است

7. Or stood a lackey in the House of Pain.
[ترجمه ترگمان]یا پیشخدمتی در خانه درد ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یا یک لکه دار در خانه درد بود

8. Gentlewoman calls out lackey, swift end gives dish of hamburger to look to this individual.
[ترجمه ترگمان]gentlewoman پیشخدمتی را صدا می زند و انتهای سریع همبرگر را برای نگاه به این فرد می دهد
[ترجمه گوگل]خانم عجیب و غریب از بیسکوئیت می پرسد، سریع به غذا از همبرگر می رود تا به این فرد بپردازد

9. Landlord old woman is busy call lackey to nod a lamp to come to adjoining room.
[ترجمه ترگمان]پیرزن گفت: ارباب، ارباب خود را برای سر تکان دادن چراغ به اتاق مجاور مشغول است
[ترجمه گوگل]زنی قدیمی خانه دار، مشغول تماس با لکسی است که می تواند لامپ را به اتاق مجاور برساند

10. Has not let the violence hierarch the lackey, found attacks Shakespeare's excuse.
[ترجمه ترگمان]اجازه نمی دهد که خشونت ملازم را به قتل برساند و به عذر شکسپیر متوسل شود
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که خشونت مرتکب خشونت شود، اتهام شکسپیر حملات را پیدا کرد

11. Not a little while lackey came back, ask him: " Was scolded? "
[ترجمه ترگمان]پس از آن که ملازم بازگشت، از او پرسید: او را سرزنش کردند؟ \"
[ترجمه گوگل]کمی بعد از اینکه لکه نویسی برگشت، از او بپرسید: «آدم ربایی شده بود؟ '

12. It is lackey sends a package so.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی است که بسته را می فرستد
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی یک بسته را ارسال می کند

13. A lackey?Oh, I'm sorry. Is that politically incorrect ?
[ترجمه ترگمان]نوکر؟ اوه، متاسفم از نظر سیاسی غلطه؟
[ترجمه گوگل]لکه دار؟ آه، من متاسفم آیا این سیاست نادرست است؟

14. A day, the lackey of this noble is in catharsis sparrow basket when, not careful let slip a spadger .
[ترجمه ترگمان]یک روز، نوکر این نجیب زاده در سبدی آرمیده است که در آن هنگام احتیاط را از دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]یک روز، فقیر این نجیب است در سبد کاسه قهوهای زنجبیل، زمانی که، مراقب باشید اجازه نمی لغزش spadger

a lackey of imperialism

نوکر امپریالیسم


پیشنهاد کاربران

نوکر دست به سینه پاچه خوار
Lackey is typically used as a derogatory term for a servant or footman with little or no self - respect who belittles himself in order to gain an advantage. Such advantage is often assumed to be slight, temporary and often illusory


کلمات دیگر: