کلمه جو
صفحه اصلی

laconic


معنی : مختصر، کوتاه، موجز، کم حرف، مختصر گو
معانی دیگر : موجز (و کمی مبهم)

انگلیسی به فارسی

کم حرف، مختصر گو، کوتاه، موجز


لاکون، کم حرف، موجز، مختصر، کوتاه، مختصر گو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: laconically (adv.)
• : تعریف: using very few words; succinct; terse.
مترادف: concise, succinct, terse
متضاد: long-winded, loquacious, verbose, wordy
مشابه: brief, crisp, pithy, summary, to the point

- "Nope," said her son in his typical laconic manner.
[ترجمه ترگمان] پسرش با لحن laconic گفت: \" نه \"
[ترجمه گوگل] 'نه،' پسرش را با شیوه ای معمولی لاکون گفت
- His answer was laconic but utterly clear.
[ترجمه ترگمان] جوابش کوتاه بود، اما کام لا واضح بود
[ترجمه گوگل] پاسخ او لاکون اما کاملا واضح بود

• terse, concise, using few words
a laconic comment uses very few words to say something, so that the person who makes it seems very casual.

مترادف و متضاد

مختصر (صفت)
brief, abridged, concise, summary, short, little, terse, succinct, compendious, laconic, curt, synoptic, synoptical, telegraphic

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

موجز (صفت)
concise, summary, short, terse, succinct, compendious, laconic, telegraphic

کم حرف (صفت)
spare, reserved, laconic, tight-lipped, tight-mouthed, incommunicative, taciturn, uncommunicative

مختصر گو (صفت)
laconic

short, to the point


Synonyms: breviloquent, brief, brusque, compact, compendiary, compendious, concise, crisp, curt, pithy, sententious, short and sweet, succinct, terse


Antonyms: long-winded, verbose, wordy


جملات نمونه

1. "we will see!" was his laconic answer
پاسخ کوتاه او این بود: ((خواهیم دید!))

2. Usually so laconic in the office, Dr. Lahey seemed less guarded, more relaxed.
[ترجمه ترگمان]معمولا در دفتر کار کوتاهی می کردند، دکتر Lahey کم تر از او مراقبت می کرد، آرام تر می نمود
[ترجمه گوگل]دکتر لائی به طور معمول در دفتر بسیار لاغر به نظر می رسید کمتر محافظت می شود، آرام تر

3. Hunt's laconic expertise provided a perfect counterpoint to Walker's high-octane delivery.
[ترجمه ترگمان]مهارت laconic هانت، نقطه مقابل را برای تحویل اکتان بالا فراهم می کرد
[ترجمه گوگل]تخصص لاکونیک هانت یک قرارداد عالی برای تحویل اکتان بالا با واکر را فراهم کرد

4. She had a laconic wit.
[ترجمه ترگمان]او از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود
[ترجمه گوگل]او شوخ طبعی داشت

5. More importantly, it reflects his laconic style, and what was going on under the surface: X died last Sunday.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این سبک بیانگر سبک laconic، و آنچه در زیر آن قرار داشت، روز یکشنبه گذشته درگذشت
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، آن را نشان می دهد سبک لاکونیک خود را، و آنچه که در زیر سطح رفتن: X فوت در یکشنبه گذشته است

6. The manner is laconic yet earnest.
[ترجمه ترگمان]این رفتار بسیار جدی و مختصر است
[ترجمه گوگل]این شیوه لاکون است اما هنوز هم صادق است

7. Both depictions, as laconic and witty as Degas can be, show Cassatt engaged in passive and typically feminine pastimes.
[ترجمه ترگمان]هر دو ترسیم، به همان اندازه که Degas و witty هستند، نشان می دهند که کست درگیر فعالیت های منفعلانه و معمولا زنانه است
[ترجمه گوگل]هر دو تصویر، به عنوان لاکون و عجیب و غریب به عنوان دگا می تواند، نشان می دهد Cassatt درگیر در منزل منفعل و به طور معمول زنانه است

8. If you can readily interpret all this laconic shorthand you are either a well-tried collector or an extraordinarily apt pupil.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانید به راحتی تمام این تندنویسی را تفسیر کنید، یا یک جمع کننده کامل آزموده شده یا یک شاگرد بسیار مناسب هستید
[ترجمه گوگل]اگر شما به راحتی می توانید تمام این اختصار لکونیک را تفسیر کنید، شما هم یک گردآورنده خوب و یا دانش آموز فوق العاده مناسب است

9. The laconic Joey Ramone rarely spoke.
[ترجمه ترگمان]کم حرف می زد و کم تر حرف می زد
[ترجمه گوگل]جوی Ramone لاکونیک به ندرت صحبت کرد

10. Chester, the mild and laconic prematurely bald guy.
[ترجمه ترگمان]چس تر، رفتار ملایم و کوتاهی که قبل از موعد مقرر شده بود
[ترجمه گوگل]چستر، مرد خزدار خفیف و لاکتوپاتی زودرس

11. But there was nothing laconic about his mind, which was known to tick over like a well-oiled clock.
[ترجمه ترگمان]اما چیزی در ذهنش نبود که مثل یک ساعت روغن کاری شده باشد
[ترجمه گوگل]اما در مورد ذهنش چیزی نبود که به نظر می رسید مانند یک ساعت به خوبی پوشیده شده بود

12. Gregory's account of what actually happened is laconic in the extreme.
[ترجمه ترگمان]به عقیده گرگوری، آنچه در واقع کم و بیش اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]حساب گرگوری از آنچه در واقع رخ داده است، در حد شدید لاکتون است

13. This design has the advantage of having a laconic structure and economizing the hardware resource.
[ترجمه مهدیار] این طراحی دارای مزیت داشتن یک ساختار مختصر و فشرده و صرفه جویی در منابع ( تجهیزات ) سخت افزاری است.
[ترجمه ترگمان]این طراحی دارای مزیت داشتن یک ساختار laconic و صرفه جویی در منابع سخت افزاری است
[ترجمه گوگل]این طرح مزیت داشتن ساختار لاکونیک و صرفه جویی در منابع سخت افزاری است

"we will see!" was his laconic answer

پاسخ کوتاه او این بود: «خواهیم دید!»


پیشنهاد کاربران

I'm a locanic man

کم حرف
His laconic speech

کم گوی /گزیده

مختصر .
موجز



کلمات دیگر: