کلمه جو
صفحه اصلی

haddock


معنی : ماهی روغن کوچک
معانی دیگر : (جانور شناسی) هداک (melanogrammus aeglefinus - ماهی بومی سواحل امریکای شمالی و اروپا)، قسمی ماهی

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) ماهی روغن کوچک، قسمی ماهی


پیاز آجیل، ماهی روغن کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: haddock, haddocks
• : تعریف: a North Atlantic food fish, related to but smaller than cod.

• type of edible fish found in the north atlantic (member of the cod family)
a haddock is a fish that lives in the sea that you can eat.

مترادف و متضاد

ماهی روغن کوچک (اسم)
haddock

جملات نمونه

1. Yes. Haddock and chips for me, please.
[ترجمه علی] بله هاداگ و چیپس برای من لطفا
[ترجمه ترگمان]آ ره haddock و چیپس برای من لطفا
[ترجمه گوگل]بله هدی و چیپس برای من، لطفا

2. This includes an extra 750 tonnes of haddock and 800 tonnes of hake.
[ترجمه ترگمان]این شامل ۷۵۰ تن ماهی روغنی و ۸۰۰ تن of می شود
[ترجمه گوگل]این شامل بیش از 750 تن حباب و 800 تن هیک است

3. Cross-country running did you good; and haddock; and sitting quietly in deck-chairs.
[ترجمه ترگمان]ماهی که در حال دویدن بود، شما خوب بود؛ و ماهی که آرام روی صندلی های راحتی نشسته بود
[ترجمه گوگل]در حال اجرا در سراسر کشور شما خوب بودید؛ و دلفریب و بی سر و صدا در صندلی آرام نشسته است

4. Similar observations can be made for flounder and haddock.
[ترجمه ترگمان]مشاهدات مشابهی را می توان برای flounder و haddock انجام داد
[ترجمه گوگل]مشاهدات مشابه را می توان برای خربزه و طوفان دریایی ساخته شده است

5. The delicious kippers and haddock come from Portsoy.
[ترجمه ترگمان]ماهی روغنی خوش مزه و ماهی روغنی از Portsoy امده است
[ترجمه گوگل]پوپک خوشمزه و پیازدار از Portsoy آمده است

6. Alan Haddock, assistant divisional officer with Cheshire Fire Brigade, said the blaze was an avoidable accident.
[ترجمه ترگمان]الن haddock، دستیار رئیس بخش آتش نشانی Cheshire، گفت که این آتش سوزی یک حادثه قابل پیش گیری بود
[ترجمه گوگل]آلن هادوک، معاون افسر بخش با تیپ چشایر، گفت که آتش سوزی یک تصادف قابل اجتناب بود

7. Skippers will have either to throw away the haddock or risk prosecution by bringing them ashore.
[ترجمه ترگمان]skippers یا مجبور به رها کردن ماهی روغنی و یا تحت تعقیب قرار دادن آن ها با آوردن آن ها به ساحل خواهند بود
[ترجمه گوگل]کاپیتان باید یا با زدن آنها به ساحل، پیاده روی کند و یا پیگرد قانونی را رد کند

8. Up north, it may be haddock, probably served with some bright green mushy peas.
[ترجمه ترگمان]در شمال، ممکن است ماهی روغنی باشد و احتمالا با کمی نخود سبز روشن سرو کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]در شمال، ممکن است روغن کوچک، احتمالا با برخی از نخود فرنگی احساساتی سبز روشن بوده است

9. The menu ranges from starters like Smoked Haddock Brandade or Orienta Duck Salad to Paupiette of Salmon or Whole Bones Poussin for main courses, or straight burgers for the more down-to-earth diners.
[ترجمه ترگمان]منوی غذا از starters مانند Smoked haddock Brandade یا سالاد Orienta برای Paupiette سالمون و یا Whole Bones برای دوره های اصلی، یا burgers مستقیم برای کسانی که به زمین می افتند، متغیر است
[ترجمه گوگل]این منو از ابتدای شروع مثل Smoked Haddock Brandade یا Orienta Duck Salad تا Paupiette از Salmon یا Total Bones Poussin برای کلاس های اصلی و یا همبرگرهای مستقیم برای بیشتر دایناسورها به زمین است

10. Cod and haddock in the Barents Sea have been found to flee the area when air guns start firing, drastically reducing fish catches for days.
[ترجمه ترگمان]یک ماهی روغنی و ماهی روغنی در دریای بارنت در حال فرار از این منطقه پیدا شده است که در آن سلاح های هوایی شروع به شلیک می کنند و به شدت به کاهش صید ماهی در طی چند روز می پردازند
[ترجمه گوگل]هنگامی که اسلحه های هوا شروع به شلیک می کنند، گدازه ها و آدمک های دریایی در دریای بارنتس از این منطقه فرار می کنند و روزهای ماهیگیری را به شدت کاهش می دهند

11. Fish such as cod, flounder, and haddock are caught in this way.
[ترجمه ترگمان]ماهی مانند ماهی و ماهی گیر در این روش گیر می افتند
[ترجمه گوگل]ماهی هایی مانند کدو، ماهی قزل آلا و پیاز گوسفند به این شکل جذب می شوند

12. The menu ranges from starters like Smoked Haddock Brandade or Oriental Duck Salad to Paupiette of Salmon or Whole Bones Poussin for main courses, or straight burgers for the more down-to-earth diners.
[ترجمه ترگمان]منوی غذا از starters مانند Smoked haddock Brandade یا سالاد Duck شرقی برای Paupiette سالمون و یا Whole Bones برای دوره های اصلی، یا burgers مستقیم برای کسانی که به زمین می افتند، متغیر است
[ترجمه گوگل]این منو از ابتدای شروع مثل Smoked Haddock Brandade یا Salmon Oriental Duck Salad تا Paupiette Salmon یا Whole Bones Poussin برای دوره های اصلی و یا همبرگرهای مستقیم برای بیشتر دایناسورها به زمین استفاده می شود

13. Because when haddock face a net, they swim up to escape and get caught.
[ترجمه ترگمان]چون وقتی که ماهی روغنی به تور می رود، شنا می کنند تا فرار کنند و دستگیر شوند
[ترجمه گوگل]از آنجا که زمانی که شاهد دارچین با یک شبکه روبرو هستیم، آنها فرار می کنند و به دام می افتند

14. For example I love English breakfasts, or smoked haddock, or roast sirloin steak with mushrooms and onions.
[ترجمه ترگمان]برای مثال من صبحانه انگلیسی را دوست دارم، یا ماهی روغنی دودی یا ماهی سرخ کرده گوساله با قارچ و پیاز دوست دارم
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، من عاشق صبحانه انگلیسی، یا سس گوجه فرنگی دودی، و یا کبابی فلفل قرمز با قارچ و پیاز

15. So, some whiffs of roses and haddock.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، some بوی گل رز و ماهی روغنی
[ترجمه گوگل]بنابراین، برخی از عصاره گل رز و گل لاله

پیشنهاد کاربران

ماهی هادوک


کلمات دیگر: