کلمه جو
صفحه اصلی

habitude


معنی : عادت، اداب، روش، شیوه، عادت یا خوی همیشگی، عادت روزانه
معانی دیگر : خصلت، منش، سرشت، خلق و خو، نهاد، طبع، عادت م، مرسوم

انگلیسی به فارسی

اداب، روش، شیوه، عادت ، مرسوم، عادت روزانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: habitudinal (adj.)
• : تعریف: customary condition or practice.
مشابه: habit

• way of being, inherent character; habit, custom

مترادف و متضاد

عادت (اسم)
attainment, addiction, wont, acquirement, habit, practice, custom, tradition, use, consuetude, rule, rut, habitude, praxis, folkways

اداب (اسم)
ceremonial, mores, habitude, etiquette, rite

روش (اسم)
rate, style, way, growth, manner, procedure, course, march, system, form, method, how, rut, fashion, habitude, demarche

شیوه (اسم)
pace, style, device, method, technique, habitude

عادت یا خوی همیشگی (اسم)
habitude

عادت روزانه (اسم)
habitude

جملات نمونه

1. B : It is from a Chinese traditional habitude.
[ترجمه ترگمان]B: از a سنتی چینی است
[ترجمه گوگل]ب: از یک عادت سنتی چینی است

2. She became more mature and beautiful, and her habitude became more girlish.
[ترجمه ترگمان]او بالغ و بالغ می شد و عادت او بیشتر دخترانه می شد
[ترجمه گوگل]او تبدیل به بالغ و زیبا شد، و عادت او دختران بیشتر شد

3. Chapter tuo analysed the cause of Mongolian living habitude changed historical background and societal economy.
[ترجمه ترگمان]فصل tuo علل زندگی مغولستان را تجزیه و تحلیل کرد و پیشینه تاریخی و اقتصاد جامعه ای را تغییر داد
[ترجمه گوگل]فصل اول، علت عادت زندگی مغولستان را تحلیل کرد و پس زمینه تاریخی و اقتصاد اجتماعی را تغییر داد

4. This paper study on the habitude of cooking wild animal and the faultiness of food Chain.
[ترجمه ترگمان]این مقاله بر روی habitude یک حیوان وحشی آشپزی و the زنجیره غذایی مطالعه می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد عادت پخت و پز حیوان وحشی و faulting زنجیره غذایی است

5. Devil's head was finally reduced to ashes, and people keep the habitude as a festival.
[ترجمه ترگمان]سر شیطان در نهایت به خاکستر تبدیل شد و مردم the را به عنوان یک جشنواره نگاه می دارند
[ترجمه گوگل]سران شیطان سرانجام به خاکستر تبدیل شده و مردم عادت را جشن می گیرند


کلمات دیگر: