1. a quagmire of debts and bankruptcy
منجلاب قرض و ورشکستگی
2. In the rainy season the roads become a quagmire.
[ترجمه ترگمان]در فصل بارانی جاده ها تبدیل به باتلاقی می شوند
[ترجمه گوگل]در فصل باران، جاده ها بغداد می شوند
3. My wellingtons got stuck in a quagmire.
[ترجمه ترگمان]wellingtons تو \"ک - - واگ - - مای - - ر\" گیر کرده
[ترجمه گوگل]سلامت من در یک بغداد گیر کرده است
4. The Balkan situation became a political and military quagmire.
[ترجمه ترگمان]اوضاع بالکان به باتلاقی سیاسی و نظامی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]وضعیت بالکان به یک بغداد سیاسی و نظامی تبدیل شد
5. Rain had turned the grass into a quagmire.
[ترجمه ترگمان]باران علف ها را تبدیل به ک ک - واگ - - مای - - ر کرده بود
[ترجمه گوگل]باران چمن را به یک بیابان تبدیل کرد
6. They despaired stuck in the eternal quagmire.
[ترجمه ترگمان]نومید و مایوس در آن ک ک - واگ - - مای - - ر \" گیر افتادن
[ترجمه گوگل]آنها مفرط در بقیه ابدی گیر کرده اند
7. I ensconced in the quagmire of life to find time for simple pleasures anymore.
[ترجمه ترگمان]من توی \"ک - واگ - - مای - - مای - - ر\" تو \"ک - - واگ - - مای - - ر\" زندگی کردم
[ترجمه گوگل]من در بغل زندگی ام را گرفتم تا دیگر برای لذت های ساده پیدا کنم
8. Today, you are prisoners of your own quagmire.
[ترجمه ترگمان]امروز تو زندانی \"ک - - واگ - - مای - - ر\" خودت هستی
[ترجمه گوگل]امروز، شما زندانیان بغل خود هستید
9. William James called this view a " quagmire of evasion. "
[ترجمه ترگمان]ویلیام جیمز این نظریه را \"باتلاقی از طفره رفتن\" خواند
[ترجمه گوگل]ویلیام جیمز این دیدگاه را 'بقایای اخراج' نامید '
10. Your simple behaviour may result a quagmire of errors, mis - directed activity and utter frustration.
[ترجمه ترگمان]رفتار ساده شما ممکن است منجر به باتلاقی از اشتباه ات، فعالیت نادرست و ناامیدی کامل شود
[ترجمه گوگل]رفتار ساده شما ممکن است یک اشتباه اشتباه، اشتباه و فعالیت ناامید کننده باشد
11. IT HAS become a public - relations quagmire and China is struggling to escape.
[ترجمه ترگمان]این کشور تبدیل به باتلاقی از روابط عمومی شده است و چین در تلاش است تا از آن فرار کند
[ترجمه گوگل]IT به یک روابط عمومی و روابط تبدیل شده است و چین در حال تلاش برای فرار است
12. His people had fallen further and further into a quagmire of confusion.
[ترجمه ترگمان]افراد او بیشتر و بیش از پیش در پیچ ک - واگ - - مای - - ک - - واگ - - مای - - ر \"دچار سردرگمی شدند\"
[ترجمه گوگل]مردمش بیشتر و بیشتر به یک اشتباه محض افتاده بودند
13. At the end of the match, the pitch was a real quagmire.
[ترجمه ترگمان]در آخر مسابقه، زمین واقعا \"ک - - واگ - - مای - - ر\" واقعی بود
[ترجمه گوگل]در پایان مسابقه، زمین یک بوته واقعی بود
14. He who tries to conceal his fault for fear of criticism will sink deeper and deeper in the quagmire of errors.
[ترجمه ترگمان]او که می کوشد تا خطای خود را به خاطر ترس از انتقادها پنهان کند، بیشتر و بیشتر در باتلاقی از اشتباه ات غرق خواهد شد
[ترجمه گوگل]او که سعی می کند گناه خود را از ترس نقد پنهان کند، عمیق تر و عمیق تر در اشتباه فرو می رود