کلمه جو
صفحه اصلی

nadir


معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم
معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

انگلیسی به فارسی

نظیرالسمت، حضیض، ذلت، سمت القدم


نادیر، حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the lowest or most depressing point or stage.
متضاد: acme, apex, climax, height, summit, zenith
مشابه: bottom

- His disastrous fall at the world championships five years ago brought him to the nadir of his career.
[ترجمه ترگمان] سقوط فاجعه بار او در مسابقات قهرمانی جهان پنج سال پیش او را به پایین ترین حد حرفه خود رساند
[ترجمه گوگل] سقوط او در پنج سال گذشته در مسابقات قهرمانی جهان به اوج خود رسید

(2) تعریف: the point on the heavenly sphere directly below a specified position on the earth's surface and at the other end of the diameter drawn from the zenith.

• point opposite the zenith and directly below the observer; lowest point, base point (astronomy)
the nadir of something is its lowest point; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نظیر السمت - سمت القدم
[زمین شناسی] سمت القدم، ندیر نقطه ای روی زمین که به صورت عمودی زیر مشاهده گر، عدسی های دوربین یا سیستم حس یاب قرار دارد.
[ریاضیات] سمت القدم، حضیض

مترادف و متضاد

حضیض (اسم)
nadir, perigee

نظیرالسمت (اسم)
nadir

سمت القدم (اسم)
nadir

lowest point


Synonyms: all-time low, base, bottom, floor, low point, record low, rock bottom, zero level


جملات نمونه

1. that was when he reached the moral nadir of his life
در آن هنگام بود که به فرودینگاه اخلاقی عمر خود نزول کرد.

2. he fell from the zenith of loftiness to the nadir of wretchedness
از اوج رفعت به حضیض ذلت افتاد.

3. after he lost the election, his spirits sank to their nadir
پس از شکست در انتخابات،روحیه ی او به پایین ترین حد خود رسید.

4. At the nadir of her career, she was given a great encouragement by his marrying her.
[ترجمه ترگمان]در the شغل او، با ازدواج او دلگرمی بزرگی به او داده بود
[ترجمه گوگل]در افت از زندگی حرفه ای او، او تشویق بزرگی توسط خود ازدواج داده شد

5. Company losses reached their nadir in 199
[ترجمه ترگمان]خسارت های شرکت به پایین ترین حد خود در ۱۹۹ مورد رسید
[ترجمه گوگل]ضرر شرکت در سال 199 به پایین ترین سطح خود رسید

6. 1945 to 1946 was the nadir of Truman's presidency.
[ترجمه ترگمان]۱۹۴۵ تا ۱۹۴۶ پایین ترین دوره ریاست جمهوری ترومن است
[ترجمه گوگل]از 1945 تا 1946، نادیده گرفتن ریاست ترومن بود

7. This failure was the nadir of her career.
[ترجمه ترگمان] این شکست، the حرفه اون بود
[ترجمه گوگل]این شکست، نادیده گرفتن کار او بود

8. When they were at their nadir there would be a transformation.
[ترجمه ترگمان]وقتی در بدترین شرایط زندگی می کردند، تبدیل به یک دگرگونی می شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها در نادان بودند، تغییری رخ خواهد داد

9. It was the nadir of his career.
[ترجمه ترگمان] اون nadir حرفه اون بود
[ترجمه گوگل]این ناحیه از حرفه او بود

10. Britain is at a nadir in its history as a liberal democracy.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا در تاریخ خود به عنوان یک دموکراسی لیبرال در پایین ترین حد خود قرار دارد
[ترجمه گوگل]بریتانیا در تاریخ خود به عنوان یک دموکراسی لیبرال نامرئی است

11. It was 42 points off at its nadir.
[ترجمه ترگمان]در پایین ترین حد خود ۴۲ نقطه وجود داشت
[ترجمه گوگل]42 امتیاز در پایین ترین سطح خود بود

12. Mr Nadir faced trial in September on charges of theft and false accounting.
[ترجمه ترگمان]آقای نادر در ماه سپتامبر به اتهام دزدی و حسابداری نادرست با دادگاه مواجه شد
[ترجمه گوگل]آقای نادر در ماه سپتامبر با اتهام سرقت و حسابداری دروغین محاکمه شد

13. The tsar's fortunes had reached their nadir.
[ترجمه ترگمان]ثروت تزار به nadir رسیده بود
[ترجمه گوگل]ثروت تزار به پایین ترین سطح خود رسید

14. Father's Day was the nadir.
[ترجمه ترگمان]روز پدر، the بود
[ترجمه گوگل]روز پدر پایین بود

That was when he reached the moral nadir of his life.

در آن هنگام بود که به فرودینگاه اخلاقی عمر خود نزول کرد.


After he lost the election, his spirits sank to their nadir.

پس از شکست در انتخابات، روحیه‌ی او به پایین‌ترین حد خود رسید.


پیشنهاد کاربران

پایین ترین حد

نهایت کاهش



کلمات دیگر: