کلمه جو
صفحه اصلی

nappy


معنی : ابجوی قوی، چموش، لول، خواب دار، کلفت و پرزدار، قدری مست
معانی دیگر : بشقاب پیش دستی، بشقاب کوچک، (پارچه) پرزدار، کرکدار، نرم و پشمالو، (انگلیس)، ایل (نوعی آبجو کم رنگ)، (انگلیس) رجوع شود به: diaper، درفرش کلفت و پرزدار

انگلیسی به فارسی

(درفرش) کلفت و پرزدار، خواب دار، قدری مست، لول،چموش، ابجوی قوی


پوشک، ابجوی قوی، کلفت و پرزدار، خواب دار، قدری مست، لول، چموش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small shallow serving dish.
صفت ( adjective )
حالات: nappier, nappiest
• : تعریف: covered with nap; downy; fuzzy.

- The little bear figurine was covered with a nappy material.
[ترجمه ترگمان] مجسمه خرس کوچولو با یه عالمه قرص پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل] پیکر کوچک خرس با مواد شوی پوشیده شده بود
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a baby's undergarment of absorbent cloth or paper folded between the legs and fastened at the waist; diaper.

• (archaic) strong, intoxicating, alcoholic (drink); slightly drunk, slightly intoxicated
deep bowl for food; bib or napkin for a baby; (british) diaper
a nappy is a piece of thick cloth or paper which is fastened round a baby's bottom in order to soak up its urine and faeces.

مترادف و متضاد

ابجوی قوی (اسم)
nappy

چموش (صفت)
restive, cantankerous, outlaw, mulish, skittish, shifting, nappy, jibbing, rowdy

لول (صفت)
tight, drunk, tipsy, nappy

خواب دار (صفت)
fuzzy, sleepy, nappy, plushy

کلفت و پرزدار (صفت)
nappy

قدری مست (صفت)
nappy

fuzzy


Synonyms: downy, frizzy, furry, hairy, kinky, napped, velutinous, woolly


جملات نمونه

1. Excuse me while I change the baby's nappy .
[ترجمه ترگمان]ببخشید در حالی که آبجوی بچه رو عوض می کنم
[ترجمه گوگل]ببخشید، وقتی پوشک بچه را عوض می کنم

2. Most babies get nappy rash at some stage.
[ترجمه ترگمان]بیشتر بچه ها تو صحنه جوش میزنن
[ترجمه گوگل]اکثر نوزادان در بعضی مراحل خارش شسته و رفته را دریافت می کنند

3. She can't even change a nappy.
[ترجمه ترگمان]اون حتی نمیتونه یه آبجوی دیگه رو هم عوض کنه
[ترجمه گوگل]او حتی نمی تواند یک پوشک را تغییر دهد

4. She was changing the baby's nappy.
[ترجمه ترگمان]او داشت آبجوی بچه را تغییر می داد
[ترجمه گوگل]او پوشک بچه را تغییر داد

5. Her nappy was so wet it was falling down her legs.
[ترجمه ترگمان]کمرش آنقدر خیس بود که پاهایش را پایین انداخته بود
[ترجمه گوگل]شلوار او خیلی مرطوب بود که پاهای او را سقوط کرد

6. A disposable nappy is an excellent cover over foot poultices and retains heat.
[ترجمه ترگمان]کیسه یک بار مصرف روکش بسیار خوبی بر روی پاهایش می گذارد و گرما را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]یک پوشک یکبار مصرف، پوشش بسیار عالیی را روی کامپوزهای پایدار نگه میدارد و گرما را حفظ میکند

7. When Dave sang, he was changing the baby's nappy.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیو شروع به خواندن کرد، او داشت آبجوی بچه را عوض می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی دیو آواز خواند، او پوشک بچه را تغییر داد

8. The nappy changes, the meal times, the endless trips round supermarkets, school times, getting dressed and so on?
[ترجمه ترگمان]تغییرات nappy، زمان های غذا، سفره ای بی پایان به دور سوپرمارکت ها، زمان های مدرسه، لباس پوشیدن و غیره؟
[ترجمه گوگل]تغییرات تغذیه شیرخواران، زمان غذا، سفرهای بی پایان سوپر مارکت ها، دوران مدرسه، لباس پوشاندن و غیره؟

9. He needs his nappy changed.
[ترجمه ترگمان] اون به نپی اون نیاز داره
[ترجمه گوگل]او نیاز به پوشکش دارد

10. This is a disposable nappy.
[ترجمه ترگمان] این یه آبجوی disposable
[ترجمه گوگل]این یک پوشک یکبار مصرف است

11. I'll change her nappy.
[ترجمه ترگمان]من او نو عوض می کنم
[ترجمه گوگل]من پوشک را تغییر خواهم داد

12. Do you get dirty work like nappy changing and getting up in the night?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی کار کثیفی می کنی که نصفه شب بیدار شی و از خواب بیدار شی؟
[ترجمه گوگل]آیا کار کثیف مانند تغییر پوشک و افزایش در شب انجام می دهید؟

13. This usually means nappy editing techniques, upbeat music and striking images.
[ترجمه ترگمان]این کار معمولا به معنای تکنیک های ویرایش nappy، موسیقی شاد و تصاویر قابل توجه است
[ترجمه گوگل]این معمولا به معنی تکنیک های ویرایش شلوار، موسیقی خوش بین و تصاویر قابل توجه است

14. Expose him to common smells such as nappy cream and baby powder.
[ترجمه ترگمان]او را با بوهای عمومی مانند کرم پودر و پودر بچه نشان دهید
[ترجمه گوگل]او را به بوی های رایج مانند کرم دست و پودر بچه بمالید

15. Just fold up the nappy and dispose of it in the normal manner.
[ترجمه ترگمان]فقط انقدر مست کن و از این وضع عادی خلاص شو
[ترجمه گوگل]فقط کافیست تا پوشک را بچرخانید و آن را طبق معمول انجام دهید

پیشنهاد کاربران

پوشک بچه

قنداق

پوشک بچه

She can't even change a nappy

گلوله کاغذ

پوشک بچه
به واژه diaper توجه کنید
https://www. youtube. com/watch?v=oK57P_9wcww&t=318s



کلمات دیگر: