کلمه جو
صفحه اصلی

jabber


معنی : ورد، گپ، سخن تند و ناشمرده، چکچکی، وراجی کردن
معانی دیگر : (تند و نامفهوم حرف زدن) ور زدن، زر زدن، ور ور کردن، گپ زنی، پچ پچ

انگلیسی به فارسی

ورور،سخن تندوناشمرده،گپ،گپ زنی،پچ پچ،ورور کردن


جاذبه، سخن تند و ناشمرده، ورد، گپ، چکچکی، وراجی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: jabbers, jabbering, jabbered
• : تعریف: to speak or make sounds like speech quickly or at length but without making sense; babble.
مترادف: babble, gabble, prattle
مشابه: blather, chatter, chipper, drivel, gibber, patter

- The little girl was jabbering happily and pouring "tea" for her stuffed animals.
[ترجمه ترگمان] دختر کوچک با خوشحالی حرف می زد و برای حیوانات stuffed چای می ریخت
[ترجمه گوگل] دختر کوچک خوش شانس بود و ریختن چای برای حیوانات پر شده بود
اسم ( noun )
مشتقات: jabberingly (adv.), jabberer (n.)
• : تعریف: speech or a sound like speech that makes no sense; babble; gibberish.
مترادف: babble, gabble, gibber, gibberish, gobbledygook, nonsense
مشابه: abracadabra, bilge, blather, bosh, bunk, chatter, drivel, flummery, hogwash, jabberwocky, jargon, mumbo jumbo, patter, piffle, poppycock, prattle, rubbish, twaddle

• chatter; babble, incoherent speech, gibberish
chatter, prattle; mumble, babble, speak incoherently
someone who is jabbering is talking very quickly and excitedly; an informal word.

مترادف و متضاد

ورد (اسم)
abracadabra, formula, epode, jabber, mumbo jumbo, slogan

گپ (اسم)
jabber, chat, gabble, carboy, chit-chat

سخن تند و ناشمرده (اسم)
jabber, gibber

چک چکی (اسم)
jabber, wheatear, stone-chat

وراجی کردن (فعل)
jabber, chaffer, blab, verbalize, yak, claver, gabble, rattle, prate, yaup, yawp

talk incessantly and trivially


Synonyms: babble, blather, chatter, drivel, gab, go on and on, jaw, mumble, murmur, mutter, prate, ramble, run off at mouth, shoot the breeze, talk, tattle, utter, yak, yap


Antonyms: be silent


جملات نمونه

1. Listen to the jabber of those monkeys.
[ترجمه ترگمان]به حرفه ای اون میمون ها گوش کن
[ترجمه گوگل]گوش دادن به جبر این میمون ها

2. I can not remember us jabber of journos enjoying a joke more.
[ترجمه ترگمان]یادم نمی آید که از شوخی کردن یک شوخی دیگر لذت می بردم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به ما یاد بدهیم که از journos لذت بردن از شوخی بیشتر

3. There was the jabber of a car horn in his ear.
[ترجمه ترگمان]صدای بوق ماشین در گوشش می پیچید
[ترجمه گوگل]جبر ماشین شاخ در گوش او بود

4. Jabber all you want in about 30 seconds my associates from paradis falls will join us.
[ترجمه ترگمان]تمام کاری که شما در حدود ۳۰ ثانیه وقت دارید، associates از آبشار paradis به ما ملحق خواهند شد
[ترجمه گوگل]Jabber همه شما می خواهید در حدود 30 ثانیه همکاران من از بهشت ​​به به ما خواهد پیوست

5. He began to protest, to jabber of his right of entry.
[ترجمه ترگمان]شروع به اعتراض کرد که در حق ورود حق ورود به او وراجی می کند
[ترجمه گوگل]او شروع به اعتراض کرد و به جبر حق ورود او رسید

6. Jabber is an open instant message and presence protocol and has been widely used.
[ترجمه ترگمان]Jabber یک پیغام فوری باز و پروتکل حضور است و به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]Jabber یک پروتکل باز و ارسال پیام فوری است و به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است

7. Don't talk on and on [ jabber away ] when you can say it in a few words.
[ترجمه ترگمان]وقتی می توانید در چند کلمه حرف بزنید، حرف نزنید
[ترجمه گوگل]با چند کلمه صحبت نکنید و در [jibber دور] صحبت نکنید

8. Monkwords, marybeads jabber on their girdles : roguewords, tough nuggets patter in their pockets.
[ترجمه ترگمان]Monkwords، marybeads در girdles: roguewords، ناگت های خشن در جیب آن ها
[ترجمه گوگل]Moncwords، marybeads jabber در کمربند خود: roguewords، قطعات سختی در جیب خود را لمس کنید

9. I would jabber on like monkey in a tree.
[ترجمه ترگمان] من مثل میمون توی یه درخت حرف می زنم
[ترجمه گوگل]من در یک درخت مثل میمون خواهم بود

10. Having lived in Deptford all his life, Albie knew every jabber, snorter, speed-freak and pot-head in sixteen square miles.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که در تمام مدت عمرش در Deptford زندگی می کرد، همه jabber، snorter و کله speed را در شانزده مایل مربع می دانستند
[ترجمه گوگل]او در تمام عمر زندگی خود در Deptford زندگی می کرد، Albie هر شکارچی، فریزر، فریاد سریع و سر و صدای شانزده مایل مربع را می شناخت

11. We are pleased that a group of flying like the Orioles, jabber incessantly between classes.
[ترجمه ترگمان]ما از این که گروهی مثل the پرواز می کنند و پیوسته میان کلاس ها وراجی می کنند لذت می بریم
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که گروهی از هواپیماهای پرواز مانند اوریولز، به طور دائمی بین کلاس ها ادامه می دهند

12. When the eagles are silent, the parrots begin to jabber.
[ترجمه ترگمان]وقتی عقاب ها ساکت هستند، طوطی ها شروع به چانه زدن می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که عقاب ها ساکت هستند، طوطی ها شروع به زرد شدن می کنند

13. Chatter: To talk rapidly, incessantly, and on trivial subjects; jabber.
[ترجمه ترگمان]راسته که می گویند راسته که مدام حرف می زنند و در مسائل جزئی حرف می زنند
[ترجمه گوگل]گفتار: به سرعت، بی وقفه و در مورد چیزهای بی اهمیت صحبت کنید؛ جاذبه

14. I guess he wanted me to listen instead of jabber away at the mouth.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم می خواست به جای اینکه تو دهنم وراجی کنم گوش بدم
[ترجمه گوگل]حدس می زنم او می خواست من را به جای جبر به دهان گوش دهد

He jabbered an apology.

او ورورکنان پوزش خواهی کرد.


Listening to those women jabbering away gave me a headache.

گوش دادن به ورور آن زن‌ها به من سر درد داد.


پیشنهاد کاربران

تند تند حرف زدن و چرت و پرت گفتن
he jabbered away to his friends

فک زدن

تف دادن ( چرت و پرت )

سر هم کردن

یاوه گویی
چرت و پرت
وراجی
سخن نامفهوم
سخن جویده جویده
عامیانه : وِر وِر ، زِر زِر ، وَنگ وَنگ

تند تند حرف زدن . ناشمرده حرف زدن. ورور کردن. تند تند گفتن. ناشمرده گفتن.
Jabber an explanation تند تند توضیح دادن
Jabber an excuse تند تند معذرت خواستن


jabber ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: ژاژه
تعریف: جریان پیوستۀ داده‏های تصادفی که در نتیجۀ برخی خرابی ها به شبکه منتقل می‏شود


کلمات دیگر: