کلمه جو
صفحه اصلی

fabrication


معنی : ساخت
معانی دیگر : ساختن، بنا کردن، فرآوری، فروری، تولید، همگذاشت، ساختمان، پهلوی هم گذاشتن و ساختن، فرآورده، فرورده، هرچیز تولید یا ساخته شده، دروغ، کذب، هرچیز ساختگی یا دروغین، جعل

انگلیسی به فارسی

ساخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a statement, document, or the like that is false or invented to deceive.
مترادف: counterfeit, fiction, forgery, invention
مشابه: concoction, fable, falsehood, falsification, lie, pretense, production, tale

- Their claim to have found an older human skull turned out to be a fabrication.
[ترجمه ترگمان] ادعای آن ها مبنی بر اینکه یک جمجمه قدیمی انسان کشف شده است، تبدیل به یک ساخت شده است
[ترجمه گوگل] ادعای آنها برای پیدا کردن یک جمجمه بزرگتر انسان، تبدیل به ساختگی شد

(2) تعریف: the process of manufacture or construction.
مترادف: construction, making, production
مشابه: assemblage, building, creation, manufacture

• fake, forgery; lie, falsehood, fable; assembly, manufacture; invention

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ساختن - ساخت
[کامپیوتر] ساخت
[برق و الکترونیک] ساخت، تولید
[ریاضیات] ساختن، ساخت، سوار کردن، تولید، ورقکاری
[پلیمر] ساخت، فرآیند ساخت قطعه یا قالب چندسازه (کامپوزیت)

مترادف و متضاد

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

lie


Synonyms: artifact, concoction, deceit, fable, fairy story, fake, falsehood, fib, fiction, figment, forgery, hogwash, invention, jazz, jive, line, myth, opus, smoke, song and dance, untruth, work, yarn


Antonyms: truth


something manufactured


Synonyms: assemblage, assembly, building, construction, creation, erection, product, production


جملات نمونه

1. the fabrication of paper out of used cloth
فروری (تولید) کاغذ از پارچه ی مستعمل

2. His story was a complete fabrication.
[ترجمه موسی] داستان او یک جعل کامل بود.
[ترجمه ترگمان]داستان او یک ساخت کامل بود
[ترجمه گوگل]داستان او یک ساخت کامل بود

3. Her story was a complete fabrication from start to finish.
[ترجمه موسی] داستان او از ابتدا تا انتها یک دروغ محض بود.
[ترجمه ترگمان]داستان او یک ساخت کامل از شروع به پایان بود
[ترجمه گوگل]داستان او از ابتدا تا انتهای ساخت کامل بود

4. Of course, it might all be complete fabrication.
[ترجمه موسی] البته ، ممکن است همه اینها دروغ محض باشد.
[ترجمه ترگمان]البته ممکن است همه اینها به صورت کامل ساخته شود
[ترجمه گوگل]مطمئنا، این ممکن است همه تولید کامل شود

5. But if the allegation is hearsay or pure fabrication, Walenski is being railroaded.
[ترجمه ترگمان]اما اگر این ادعا تکذیب یا جعل محض باشد، Walenski در حال بررسی مجدد است
[ترجمه گوگل]اما والنسکی اگر این ادعا را شنید یا خالص ساخت، در حال راه آهن است

6. But unless there is gross exaggeration or fabrication of symptoms, these should not he described as Meadow's syndrome.
[ترجمه ترگمان]اما اگر اغراق و یا جعل نشانه ها وجود داشته باشد، این ها نباید به عنوان سندروم s توصیف شوند
[ترجمه گوگل]اما مگر اینکه اغراق آمیز بودن یا ساختن علائم وجود نداشته باشد، این نباید او را به عنوان سندرم Meadow's توصیف کند

7. The list was a practical joke, a complete fabrication yes a happening even.
[ترجمه ترگمان]این لیست یک شوخی عملی بود، یک ساخت کامل بله حتی یک اتفاق
[ترجمه گوگل]این لیست یک شوخی عملی بود، ساخت کامل، بله اتفاق می افتد حتی

8. Excellent experimental facilities exist for CAD, fabrication, and assessment of integrated circuits.
[ترجمه ترگمان]امکانات عالی تجربی برای CAD، ساخت و ارزیابی مدارهای مجتمع وجود دارد
[ترجمه گوگل]امکانات آزمایشگاهی عالی برای CAD، ساخت و ارزیابی مدارهای مجتمع وجود دارد

9. The Dante Drawings are more traditional in fabrication, the images being rubbed-off transfers from newspaper and magazine prints.
[ترجمه ترگمان]دانته Drawings از دانته بیشتر سنتی است، تصاویری از نقل و نقل از مجلات و چاپ مجلات به دست می آید
[ترجمه گوگل]نقاشیهای دانته در تولید بیشتر سنتی هستند، تصاویری که از چاپ روزنامه ها و نشریات خارج می شوند

10. It was a story that was tinged with fabrication, told by a notorious liar with a warped sense of reality.
[ترجمه ترگمان]این داستانی بود که با جعل مخلوط شده بود و یک دروغ گوی بدنام با یک حس تحریف شده از واقعیت به او گفته بود
[ترجمه گوگل]این یک داستان است که با ساختگی رنگ شده است، توسط دروغگو بدنام با یک واقعیت مبهم گفته شده است

11. It was an elaborate fabrication to cover up the murder.
[ترجمه موسی] این یک جعل ماهرانه برای لاپوشونی قتل بود.
[ترجمه ترگمان]جعل هویت جعلی بود تا قتل رو لاپوشونی کنه
[ترجمه گوگل]این یک ساختار جدی بود تا جلوی قتل را بگیرد

12. A major review of existing modules in the fabrication and welding area is now under way.
[ترجمه ترگمان]بررسی عمده ای از ماژول های موجود در حوزه ساخت و جوش اکنون در حال انجام است
[ترجمه گوگل]بررسی عمده ای از ماژول های موجود در زمینه ساخت و جوشکاری اکنون در حال انجام است

13. This is especially evident in prototype fabrication and die development.
[ترجمه ترگمان]این امر به خصوص در ساخت نمونه اولیه و رشد مرگ مشهود است
[ترجمه گوگل]این به ویژه در ساخت نمونه اولیه و توسعه تولید می شود

14. Development of freeform fabrication in colloidal forming processing of special ceramics is reviewed.
[ترجمه ترگمان]توسعه fabrication آزاد در فرآیند شکل دهی سرامیک ویژه ای مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]توسعه ساختار آزاد در فرایند تولید کلوئیدی فرم سرامیکی خاص مورد بررسی قرار می گیرد

15. This invention is related to new fabrication method of ceramal composite material and product.
[ترجمه ترگمان]این اختراع به روش ساخت جدید مواد مرکب ceramal و محصول مرتبط است
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به روش ساخت جدید مواد و محصولات کامپوزیتی ceramal است

the fabrication of paper out of used cloth

فروری (تولید) کاغذ از پارچه‌ی کارکرده


Most of our fabrications are exported.

بیشتر فرآورده‌های ما صادر می‌شود.


We must separate truth from fabrications.

باید حقیقت را از جعلیات سوا کنیم.


پیشنهاد کاربران

فرآورده

جعل

من در آوردی، ساخته و پرداخته ی ذهن

fabrication ( noun ) = دروغ، کذب، جعل

معانی دیگر >>>{بافت، الیاف ( در مورد تنیده شدن ) }، {توجیه، بهانه ( در رابطه با تقصیر یا تخلف ) }، {تزویر، دسیسه، توطئه ( ساختن چیزی برای فریب ) }، {شایعه، اراجیف ( در مورد پخش اخبار ) }، {تولید، ساخت، ابداع، خط تولید ( در رابطه با عمل تولید یک محصول ، به ویژه در یک فرآیند صنعتی ) }، {تشکیلات، آرایش، پیکربندی ( گروهی از افراد یا اشیا در یک ترتیب یا الگوی خاص ) }، {فراوری، فراورده، محصول ( چیزی با تلاش تولید و ساخته شده باشد ) }

Definition =عمل یا روند ساخت یا سر هم کردن چیزی/چیزی ساخته شده/عمل گفتن دروغ یا ترویج اطلاعات غلط/یک گزارش یا افشاگری ناعادلانه یا غیر صادقانه/ ( تا حدودی نادر ) چیزی که با تلاش ایجاد شده ، حاصل شده یا تولید شده باشد/اغراق/
انبوهی از چیزها با هم تنیده شده باشد/گروهی از افراد یا اشیا در یک ترتیب یا الگوی خاص/اخباری که به صورت شایعه یا اراجیف منتشر می شوند/
استفاده از مهارت برای ایجاد یا به وجود آوردن چیزی ، به ویژه با اثر ناشی از مصنوعی بودن آن/دلیل یا توضیحی که برای توجیه تقصیر یا تخلف آورده شده است/

examples:
1 - The evidence he gave in court was a complete fabrication.
مدارکی که وی در دادگاه ارائه داد ، جعل کامل بود.
2 - Recommended materials must be used in the fabrication of the test equipment.
از مواد پیشنهادی باید در ساخت تجهیزات آزمایشی استفاده شود.
3 - All wafer fabrication at San Jose will transfer to the Minneapolis plant.
تمام خط تولید تراشه سیلیکونی در سن خوزه به کارخانه مینیاپولیس منتقل می شود.
4 - Her lawyer says some of the workers' claims were an outright fabrication.
وکیل وی می گوید برخی از ادعاهای کارگران کذب محض بوده است.
5 - The company provides metal fabrication for contractors.
این شرکت ساخت فلز را برای پیمانکاران فراهم می کند.
6 - What are the basic materials used in the fabrication of nuclear weapons?
مواد اساسی مورد استفاده در ساخت سلاح های هسته ای چیست؟
7 - his alibi is the weakest fabrication i have ever heard.
بهانه او آبکی ترین دروغی است که تا به حال شنیده ام.


کلمات دیگر: