کلمه جو
صفحه اصلی

rabble


معنی : دسته، ازدحام، اراذل و اوباش، توده مردم پست، توده طبقات پست، با اراذل و اوباش حمله کردن به
معانی دیگر : (با تداعی سر و صدا و لجام گسیختگی) جمعیت، انبوه مردم، لات و لوت ها، اوباش، (اوباش) هجوم بردن، حمله کردن، (گدازش یا ورزیدن فلز)، میل سر کج، سیخ همزنی کوره، همزن

انگلیسی به فارسی

دسته، توده طبقات پست، ازدحام، اراذل و اوباش، بااراذل و اوباش حمله کردن به


خرگوش، اراذل و اوباش، ازدحام، توده مردم پست، دسته، توده طبقات پست، با اراذل و اوباش حمله کردن به


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a confused and uncontrolled crowd; disorderly mob.
مترادف: mob, rout

- The cries and the shouts of the rabble could be heard from blocks away.
[ترجمه ترگمان] فریادها و فریادهای جمعیت به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] فریادها و فریاد زخم را می توان از بلوک ها دور کرد

(2) تعریف: persons of the lower classes; uneducated or common people (used disparagingly).
مترادف: canaille, hoi polloi, mob, riffraff
مشابه: trash

- Such places of entertainment are frequented by the rabble and no decent person would set foot in them.
[ترجمه ترگمان] این گونه تفریحات از این اراذل و اوباش به جاه ای دیگر می رود و هیچ شخص شرافتمند در آن ها قدم نخواهد گذاشت
[ترجمه گوگل] چنین مکان هایی سرگرم کننده توسط rhbble مکرر و هیچ فرد مناسب و معقول در پای پیاده در آنها
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rabbles, rabbling, rabbled
• : تعریف: to attack or beset in a disorderly crowd; mob.
مترادف: mob
مشابه: attack, beset, besiege, swarm, throng
اسم ( noun )
• : تعریف: a tool or device used in a furnace to stir or mix molten metals or to skim off impurities.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rabbles, rabbling, rabbled
مشتقات: rabbler (n.)
• : تعریف: to stir or skim (molten metal in a furnace).

• populace, common people, members of the lower class
a rabble is a crowd of noisy, disorderly people.

مترادف و متضاد

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

ازدحام (اسم)
huddle, congestion, host, crowd, hurtle, press, swarm, throng, drove, hoi polloi, rabble, rabblement, turn-out, to-do

اراذل و اوباش (اسم)
tag-rag, rabble

توده مردم پست (اسم)
rabble, rabblement, ragtag and bobtail, tag-rag and bobtail

توده طبقات پست (اسم)
rabble

با اراذل و اوباش حمله کردن به (فعل)
rabble

mob


Synonyms: commonality, commoners, crowd, drove, flock, gang, gathering, herd, hoi polloi, horde, lower class, mass, masses, multitude, pack, proletariat, rank and file, riffraff, ring, riot, scum, throng


جملات نمونه

1. the rabble
(تحقیرآمیز) توده ی مردم،عوام الناس،عوام

2. the london rabble
اوباش لندن

3. They formed an army out of rabble.
[ترجمه ترگمان]ارتشی از اراذل و اوباش تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]آنها یک ارتش را از غارتگری تشکیل دادند

4. He views his opponents as a mindless rabble.
[ترجمه ترگمان]او opponents را به عنوان یک گروه بی عقل قضاوت می کند
[ترجمه گوگل]او مخالفان خود را به عنوان یک بی رحم بی نظیر می بیند

5. He seems to attract a rabble of supporters more loyal to the man than to the cause.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او گروهی از حامیان وفادار به مرد را جذب می کند تا به علت
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او به دنبال جذب حامیان وفادارتر نسبت به علت است

6. Her speech stirred the emotions of the rabble.
[ترجمه ترگمان]گفتار او احساسات اراذل و اوباش را به هم می زد
[ترجمه گوگل]سخنرانی او موجب تحریک احساسات خرابکارانه شد

7. A rabble of angry citizens stormed the embassy.
[ترجمه ترگمان]گروهی از شهروندان خشمگین به سفارت هجوم بردند
[ترجمه گوگل]شهروندان عصبانی به سفارتخانه حمله کردند

8. As he arrived he was met by a rabble of noisy, angry youths.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد شد، او با انبوهی از جوانان پر سر و صدا آشنا شد
[ترجمه گوگل]همانطور که او وارد شد، او توسط یک طناب پر سر و صدا جوانان خشمگین ملاقات کرد

9. If any of the rabble attempts to enter the palace, shoot them.
[ترجمه ترگمان]اگه هر کدوم از اراذل و اوباش بخواد وارد کاخ بشه بهشون شلیک کن
[ترجمه گوگل]اگر هر یک از خرگوش تلاش کند وارد قصر شود، آنها را بچرخانید

10. Vulnerable to the rabble rousers, to the Communists, to the Fascists, even to the hated Zionists.
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیر و آسیب پذیر به the، نزد کمونیست ها، حتی نسبت به Zionists منفور
[ترجمه گوگل]آسیب پذیر به رقیبان ربوبی، کمونیست ها، فاشیست ها، حتی به صهیونیست های متخاصم

11. Why on earth they believe we control that rabble in West Berlin is beyond me.
[ترجمه ترگمان]چرا آن ها بر این باورند که کنترل این اوباش در غرب برلین از من فراتر است
[ترجمه گوگل]چرا بر این باورند که ما در حال کنترل این خرگوش در غربی برلین فراتر از من هستیم

12. We portray ourselves as a rabble, and certainly are no example to the fourth form in a school.
[ترجمه ترگمان]ما خودمان را به عنوان گروهی از مردم به تصویر می کشیم، و مسلما برای چهارمین شکل در یک مدرسه، هیچ مثالی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]ما خودمان را به عنوان یک خرگوش معرفی می کنیم، و مطمئنا نمونه ای از فرم چهارم در مدرسه نیست

13. If any of the rabble attempt to pass the palace gates, blast them out of existence.
[ترجمه ترگمان]اگر هر کدام از اراذل و اوباش قصد دارند از دروازه های قصر بگذرند، آن ها را از وجود زنده بیرون بکشند
[ترجمه گوگل]اگر هر کدام از تلاش ها برای عبور از دروازه های کاخ، آنها را بیرون بکشد

14. The rabble must be kept in a short leash.
[ترجمه ترگمان]این اراذل و اوباش باید افسار کوتاهی به گردن داشته باشند
[ترجمه گوگل]خرگوش باید در یک دسته کوتاه کوتاه نگه داشته شود

the London rabble

اوباش لندن


The rabbles looted shops and burned buildings.

اوباش مغازه‌ها را چاپیدند و ساختمان‌ها را آتش زدند.


Jews were rabbled and driven out of town.

یهودیان مورد حمله‌ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.


اصطلاحات

the rabble

(تحقیرآمیز) توده‌ی مردم، عوام‌الناس، عوام


پیشنهاد کاربران

فرومایه

شلوغ کاری


کلمات دیگر: