کلمه جو
صفحه اصلی

earthward


معنی : بطرف زمین، بسوی زمین
معانی دیگر : به سوی زمین، زمین سوی، بطرف زمین
earthward(s)
بطرف زمین

انگلیسی به فارسی

زمینی، بطرف زمین، بسوی زمین


به‌سوی زمین، به‌طرف زمین


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward the earth.
صفت ( adjective )
مشتقات: earthwards (adv.)
• : تعریف: moving or directed toward the earth.

• toward the earth

مترادف و متضاد

بطرف زمین (قید)
earthward

بسوی زمین (قید)
earthward, landward

جملات نمونه

1. Saw the white crescent, tipped earthward.
[ترجمه ترگمان]هلال سفیدی را دیدم که به طرف زمین خم شده بود
[ترجمه گوگل]نیمکره سفید را دیدم، به زمین افتادم

2. The plasmoids on the earthward side of the neutral line move toward the earth and coalesce with the reconnection region near the earth.
[ترجمه ترگمان]The در سمت چپ خط خنثی به سوی زمین حرکت می کنند و با منطقه reconnection در نزدیکی زمین متحد می شوند
[ترجمه گوگل]پلاسمید ها در سمت زمین خط خنثی به سمت زمین حرکت می کنند و با منطقه مجاور در نزدیکی زمین تلفیق می شوند

3. But the space agency is also looking earthward, hoping to build a radar system that could peer through trees, clouds and other obstructions to find lost planes and hopefully save lives.
[ترجمه ترگمان]اما آژانس فضایی نیز به دنبال ساخت یک سیستم رادار به نظر می رسد که می تواند از میان درختان، ابرها و دیگر موانع برای یافتن هواپیماهای گم شده و نجات جان انسان ها استفاده کند
[ترجمه گوگل]اما آژانس فضایی نیز به دنبال زمین است، امیدوار است که یک سیستم رادار ایجاد کند که بتواند از درختان، ابرها و دیگر موانع برای یافتن هواپیماهای گمشده استفاده کند و امیدواریم جان ها را نجات دهد

4. He hurtles earthward, linked to the 35 - metre structure by vines, one tied to each ankle.
[ترجمه ترگمان]او hurtles earthward را با ساختار ۳۵ متری از مو، که یکی از آن ها به قوزک پا بسته شده بود، مرتبط دانست
[ترجمه گوگل]او بر روی زمین متورم می شود، به ساختار 35 متر توسط انگورها وابسته است، که به هر مچ پا بستگی دارد

5. The Soyuz TMA-9 capsule took off less than a day after the US space shuttle Atlantis pulled away from the orbiting station and began its journey Earthward.
[ترجمه ترگمان]شاتل فضانوردی سویوز تی ام TMA ۹ کم تر از یک روز پس از اینکه شاتل فضایی آتلانتیس از ایستگاه orbiting دور شد و سفر خود را به earthward آغاز کرد، کم تر شد
[ترجمه گوگل]کپسول Soyuz TMA-9 کمتر از یک روز پس از آنکه آتلانتیس فضاپیما را از ایستگاه قطار خارج کرد، شروع به کار کرد

6. The abundance mixing those occurs in the estuary, the outstandinger is the earthward flow in the subsurexpression layer.
[ترجمه ترگمان]فراوانی مخلوط کردن آن ها در مصب، outstandinger جریان earthward در لایه subsurexpression است
[ترجمه گوگل]مخلوط فراوانی که در حوضه اتفاق می افتد، برجسته ترین جریان جریان زمین در لایه فرعی فرعی است

7. The same can be achieved in self-cultivation, and that in a more practical way, by looking earthward instead of skyward.
[ترجمه ترگمان]همین مساله را می توان در کاشت خود به دست آورد و به شیوه ای عملی تر، با نگاه کردن به عوض کردن به جای آسمان، به روش عملی تر استفاده کرد
[ترجمه گوگل]همین امر می تواند در خود پرورش به دست آید و در یک راه عملی تر، به دنبال زمین به جای آسمان


کلمات دیگر: