کلمه جو
صفحه اصلی

a posteriori


معنی : استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی، از مخلوق بخالق پی برده
معانی دیگر : مبتنی بر تجربه و مشاهده، تجربی، آزمون مدارانه، وابسته به پدیده سنجی (مخالف از علت به معلول یا: a priori)، (منطق) از معلول به علت، از جز به کل، باپی بردن از، معلول بعلت، قیاسی، من، از معلول بعلت رسیده، از مخلوق بخالق پی برده، استنتاجی، استقرایی، با استدلال قیاسی

انگلیسی به فارسی

با پی‌بردن از، معلول به‌ علت، قیاسی


a posteriori، از مخلوق بخالق پی برده، استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: proceeding from effect to cause or from observed particular instances to a generalization; inductive. (Cf. a priori.)
متضاد: a priori

(2) تعریف: based on experience or observation, rather than on theory or hypothesis.
متضاد: a priori

• from effect to cause, inductive, based upon reasoning from observed facts
a posteriori reasoning is based on observation or experience, so that you work out a general principle or theory from particular examples or evidence. the sentence: `there is smoke coming from the chimney, therefore somebody must be at home' is an example of a posteriori reasoning.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] استقرایی، تجربی، از معلول به علت رسیدن
[ریاضیات] پسین، پس از تجربه، بعدی، از قبل
[ریاضیات] بعدی، پسین، از معلول به علت رسیده

مترادف و متضاد

استقرایی (صفت)
a posteriori, a priori

از معلول بعلت رسیده (صفت)
a posteriori

استنتاجی (صفت)
a posteriori, inductive

با استدلال قیاسی (صفت)
a posteriori

از مخلوق بخالق پی برده (قید)
a posteriori

جملات نمونه

1. Either the maximum likelihood estimate or the maximum a posteriori estimate may be used in place of the exact value in the above equations.
[ترجمه ترگمان]در هر دو تخمین احتمال بیشینه یا حداکثر تخمین های IF به جای مقدار دقیق در معادلات بالا استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یا معیار حداکثر درستنمایی یا حداکثر برآورد آستانه ای ممکن است به جای ارزش دقیق در معادلات فوق استفاده شود

2. A maximum a posteriori estimation approach is used to evaluate the optimal values for the estimates of the parameters.
[ترجمه ترگمان]یک روش تخمین posteriori برای ارزیابی مقادیر بهینه برای برآورد پارامترها استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی مقادیر بهینه برای برآورد پارامترها، روش حداکثر پس اندازی تخمین استفاده می شود

3. Focused on a posteriori error estimates for a finite volume discretization of an elliptic problem.
[ترجمه ترگمان]estimates روی تخمین های error posteriori برای گسسته سازی حجم محدود یک مساله بیضوی تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]تمرکز بر پیش بینی خطای پس زمینه برای یک اختلال محدود حجم در یک مسئله بیضوی

4. A posteriori, what could you have done differently to improve your performance in this simulation?
[ترجمه ترگمان]یک posteriori، چه کاری می توانید برای بهبود عملکرد خود در این شبیه سازی انجام دهید؟
[ترجمه گوگل]A posteriori، چه کاری شما می توانید انجام دهید متفاوت برای بهبود عملکرد خود را در این شبیه سازی؟

5. Focused on a posteriori error estimates a finite volume discretization of an elliptic problem.
[ترجمه ترگمان]Focused تمرکز بر روی یک خطا posteriori، گسسته سازی حجم محدود یک مساله بیضوی را تخمین می زند
[ترجمه گوگل]تمرکز بر روی یک خطای پس انداز، برآورد تقارن حجمی محدودی از یک مسئله بیضوی است

6. Therefore, maximum a posteriori estimates can be regarded as regularization regularization ) of the maximum likelihood estimate.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، حداکثر تخمین های IF را می توان به عنوان تنظیم کننده regularization برآورد حداکثر احتمال در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]بنابراین، حداکثر برآوردهای آستانه ای را می توان به عنوان تنظیم (تنظیم) برآورد حداکثر احتمال، در نظر گرفت

7. A new maximum a posteriori (MAP) super-resolution algorithm is proposed to reduce the complexity of blur parameter adjustment and the iterative computation load.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم با وضوح جدید a (MAP)برای کاهش پیچیدگی تنظیم پارامتر تاری و بار محاسبات تکرارشونده پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]برای کاهش پیچیدگی تنظیم پارامتر تاری و بار محاسباتی تکرار شده، یک الگوریتم فوق العاده با رزولوشن حداکثر Aposteriori (MAP) جدید پیشنهاد شده است

8. The a posteriori plan was thought out after he learned how to play the game.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که یاد گرفت چطور بازی را بازی کند یک طرح posteriori به ذهنش رسید
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه او آموخت که چگونه بازی را انجام دهد، یک طرح پساگرایی پیش بینی شد

9. We use Bayesian maximum a posteriori estimation training a speaker model from background model, to solve the problem of model miss matching in speaker verification system.
[ترجمه ترگمان]ما از maximum Bayesian یک مدل سخنگو از مدل پس زمینه استفاده می کنیم تا مشکل تطبیق مدل در سیستم تایید کننده را حل کنیم
[ترجمه گوگل]ما از برآورد حداکثر پس اندازی بیزی استفاده می کنیم که یک مدل بلندگو را از مدل پس زمینه برای حل مشکل تطبیق دلالت مدل در سیستم تایید سخنرانان آموزش می دهد

10. Adjustment and a posteriori estimation carry out at the same time. So as to ensure the data processing more comprehensively.
[ترجمه ترگمان]تشخیص posteriori و a در همان زمان انجام می شود بنابراین اطمینان حاصل کنید که پردازش داده ها به صورت جامع تری انجام می شود
[ترجمه گوگل]تنظیم و ارزیابی پس انداز در یک زمان انجام می شود بنابراین برای اطمینان از پردازش اطلاعات جامع تر

11. The method is to derive the maximum a posteriori estimate of the regions and the boundaries by using Bayesian inference and neighborhood constraints based on Markov random fields(MRFs) models.
[ترجمه ترگمان]این روش با استفاده از inference Bayesian و محدودیت های همسایگی براساس مدل های تصادفی مارکوف (MRFs)از طریق برآورد posteriori از مناطق و مرز با استفاده از inference Bayesian و محدودیت های همسایگی بدست می آید
[ترجمه گوگل]این روش برای به دست آوردن حداکثر تخمین آستانه ای از مناطق و مرزها با استفاده از استنتاج بیزی و محدودیت های محله بر اساس مدل های تصادفی مارکوف (MRFs) است

12. The segmentation problem is the maximizing a posteriori estimation of the set of object area result from the watershed labeled.
[ترجمه ترگمان]مساله تقسیم بندی عبارت است از به حداکثر رساندن تخمین متعامد مجموعه سطح هدف از حوزه آبخیز است
[ترجمه گوگل]مسئله تقسیم بندی، برآورد حداکثر آستانه ای از مجموعه ناحیه شیء از حوضه شناخته شده است

13. In the paper, moving object segmentation algorithm based on mean field theory (MFT) using maximum a posteriori estimation of Markov random field (MRF-MAP) is proposed.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، الگوریتم بخش بندی شی در حال حرکت براساس نظریه میدان میانگین (MFT)با استفاده از یک برآورد posteriori از میدان تصادفی مارکوف (MRF - MAP)ارائه می شود
[ترجمه گوگل]در مقاله، الگوریتم تقسیم بندی حرکت بر اساس میانگین تئوری میدان (MFT) با استفاده از حداکثر برآورد پساگرایی فیلد تصادفی مارکوف (MRF-MAP) پیشنهاد شده است

14. The Bayesian estimation is derived through statistical analysis and it is shown to be equivalent to the maximization of the a Posteriori Probability.
[ترجمه ترگمان]برآورد Bayesian از طریق آنالیز آماری بدست می آید و نشان داده شده است که معادل با ماکزیمم سازی احتمال posteriori است
[ترجمه گوگل]برآورد بیزی از طریق تجزیه و تحلیل آماری حاصل شده است و نشان داده شده است که معادل حداکثر سازی یک احتمال احتمالی است

"Where there is smoke, something is burning" is a posteriori reasoning.

«هر جا دود باشد چیزی می‌سوزد» استدلال استنتاجی است.


پیشنهاد کاربران

لمی - صریح و انضمامی
در مقابلa priori به معنی انی - ضمنی و انتزاعی

پسینی

استقرایی، تجربی، از معلول به علت رسیدن، استدلال آنی ( مانند استدلال از معلول به علت )

a posteriori ( فلسفه )
واژه مصوب: پسینی
تعریف: ویژگی گزاره یا مفهوم یا استدلالی که برای توجیه نیازمند رجوع به تجربه باشد


کلمات دیگر: