1. Alexander took off his black mackintosh.
[ترجمه ترگمان]الکساندر بارانی سیاه خود را درآورد
[ترجمه گوگل]الکساندر مکلینک سیاه خود را گرفت
2. A grey mackintosh was folded over her arm.
[ترجمه ترگمان]بارانی خاکستری روی بازوی او خم شده بود
[ترجمه گوگل]یک مکنتاش خاکستری روی دستش گذاشته بود
3. Best take yer cap and mackintosh.
[ترجمه ترگمان]بهتر است کلاه و بارانی خودتان را بردارید
[ترجمه گوگل]بهترین کلاه ایمنی و مکینتاش را بگیرید
4. Tom handed him his mackintosh and nodded.
[ترجمه ترگمان]تام بارانی را به دست او داد و سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]تام دستش را روی دستش گذاشت و نوازش کرد
5. He did, however, offer to make me a mackintosh.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او پیشنهاد کرد که یک بارانی به من بدهد
[ترجمه گوگل]با این حال، او به من پیشنهاد یک مکینتاش را داد
6. Weatheralls had a shop there - mackintosh people - with a deep doorway.
[ترجمه ترگمان]Weatheralls یک مغازه داشت، mackintosh بارانی، با یک در عمیق
[ترجمه گوگل]آب و هوا در آنجا یک مغازه وجود داشت - مردم مکینتاش - با یک درگاه عمیق
7. Mackintosh also has long-term plans to extend move into furniture design and manufacture.
[ترجمه ترگمان]مکینتاش همچنین برنامه های بلند مدت برای گسترش طراحی مبلمان و تولید مبلمان دارد
[ترجمه گوگل]مکینتاش همچنین برنامه های دراز مدت برای گسترش حرکت به طراحی و ساخت مبلمان دارد
8. The beige mackintosh was embraced by a blue one.
[ترجمه ترگمان]بارانی به رنگ بژ با یک پیراهن آبی در آغوش کشیده شد
[ترجمه گوگل]مگنیتس بژ با یک آبی در آغوش گرفته شد
9. She wore a fawn mackintosh and a scarf patterned with neat flowers.
[ترجمه ترگمان]یک بارانی به تن داشت و یک شال گردن زیبا با گل های مرتب پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او یک مگنیتس خاردار و یک روسری با گلهای شسته و ریزه دار داشت
10. On the top floor of 3 Mrs Mackintosh stared nervously out at the dark street.
[ترجمه ترگمان]در طبقه بالا خانم mackintosh با حالتی عصبی به خیابان تاریک خیره شد
[ترجمه گوگل]در طبقه بالا 3 خانم مکینتاش بی خیال در خیابان تاریک خیره شد
11. Your mackintosh looks better belted.
[ترجمه ترگمان] بارانی به گردنت داره بهتر به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]مکینتاش شما بهتر است
12. After reworking the musical, Mackintosh and the directors got the cast together in April 198
[ترجمه ترگمان]مکینتاش و the بعد از بازسازی موسیقی، در آوریل ۱۹۸ به هم پیوستند
[ترجمه گوگل]در ماه آوریل سال 1982 پس از ساخت مجدد موسیقی، مکینتاش و مدیران پخش شدند
13. Bring down my mackintosh and travelling - cloak, and some stout shoes, though we shall do little walking.
[ترجمه ترگمان]بارانی، بارانی، لباس سفری، و چند جفت کفش محکم، هر چند که راه دیگری نخواهیم داشت
[ترجمه گوگل]من کمکتان می کنم و مسافرت می کنم - مروارید و برخی از کفش های خفیف، هرچند ما باید پیاده روی کمی انجام دهیم
14. Thank you for your lending me your mackintosh.
[ترجمه ترگمان]متشکرم که mackintosh را به من قرض دادی
[ترجمه گوگل]با تشکر از شما برای وام دادن به من مکینتاش
15. The slimy pavement looked like a wet mackintosh.
[ترجمه ترگمان]پیاده رو لزج مثل بارانی خیس به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پیاده روی لختی مانند یک مینک سوز مرطوب بود