کلمه جو
صفحه اصلی

option


معنی : اختیار، انتخاب، خیار، ازادی، خیار فسخ، خصیصه اختیاری، اظهار میل
معانی دیگر : گزین، گزینش، حق انتخاب، هوده ی گزینش، آزادی گزینش، حق خرید یا فروش یا اجاره، شق، راه

انگلیسی به فارسی

خیار فسخ، خیار، اختیار، آزادی، اظهار میل


اختیار، انتخاب، خصیصه اختیاری


گزینه، انتخاب، اختیار، خیار، خیار فسخ، خصیصه اختیاری، ازادی، اظهار میل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the right, power, or freedom to choose.
مترادف: choice, discretion, volition
مشابه: druthers, free will, freedom

- She has the option to work at home or at the office.
[ترجمه ترگمان] او این گزینه را دارد که در خانه یا دفتر کار کند
[ترجمه گوگل] او گزینه ای برای کار در خانه یا دفتر دارد

(2) تعریف: something that is or may be chosen, often from several possibilities.
مترادف: alternative, choice
متضاد: requisite
مشابه: pick, possibility

- The menu offers three options for dessert.
[ترجمه ترگمان] منوی غذا سه گزینه برای دسر فراهم می کند
[ترجمه گوگل] این منو سه گزینه برای دسر ارائه می دهد

(3) تعریف: the act of making a choice.
مترادف: choice, election, selection
مشابه: decision, pick, volition, will

- His option to quit his job and travel around the world came as a surprise to his friends and family.
[ترجمه ترگمان] انتخاب او برای ترک شغلش و سفر دور دنیا به عنوان یک سورپرایز برای دوستان و خانواده اش بود
[ترجمه گوگل] گزینه او برای ترک شغل خود و سفر در سراسر جهان به عنوان تعجب به دوستان و خانواده خود بود

(4) تعریف: a right, usu. purchased, to buy or sell something such as real estate, securities, or precious metals, at a specified price within a specified time period.
مشابه: future, stock option

• choice, alternative, possibility, selection, election
an option is a choice between two or more things.
if you have the option to do something, you can choose whether to do it or not.
an option is also a subject which a student can choose to study as part of his or her course.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اختیار
[برق و الکترونیک] گزینه
[حقوق] خیار، اختیار، حق و امتیاز
[ریاضیات] اختیار معامله، انتخاب معامله، خیار، شق، حق انتخاب، اختیار

مترادف و متضاد

alternative


اختیار (اسم)
adoption, authority, option, mandate, authorization, liberty, credential, attribution, clearance

انتخاب (اسم)
choice, selection, option, pickup, draft, election, delegacy

خیار (اسم)
option, cucumber

ازادی (اسم)
release, emancipation, immunity, option, liberty, toleration, relief, freedom, independence, freeness, manumission

خیار فسخ (اسم)
option

خصیصه اختیاری (اسم)
option, optional feature

اظهار میل (اسم)
option

Synonyms: advantage, benefit, choice, claim, dibs, dilemma, discretion, druthers, election, flipside, franchise, free will, grant, license, opportunity, other side of coin, pickup, preference, prerogative, privilege, right, selection, take it or leave it


جملات نمونه

You have the option to stay or to go.

شما می‌توانید بمانید یا بروید.


All his options were taken away.

آزادی عمل او سلب شده بود.


I have a ten-day option on the house.

تا ده روز دیگر حق خرید خانه منحصر به من است.


There exists a second option.

یک شق ثانوی هم وجود دارد.


1. call option
اختیار خرید یا عدم خرید (سهام و غیره)

2. you have no option but to go
شما ناگزیر به رفتن هستید.

3. you have the option to stay or to go
شما می توانید بمانید یا بروید.

4. i have a ten-day option on the house
تا ده روز دیگر حق خرید خانه منحصر به من است.

5. the exercise of an option
بهره مند شدن از حق گزینش

6. there exists a second option
یک شق ثانوی هم وجود دارد.

7. Going to college was not an option for me.
[ترجمه ترگمان]رفتن به کالج برای من یه انتخاب نبود
[ترجمه گوگل]رفتن به کالج گزینه ای برای من نبود

8. I had no option but to ask him to leave.
[ترجمه ترگمان]من چاره ای نداشتم جز اینکه ازش بخوام که بره
[ترجمه گوگل]من هیچ گزینه ای نداشتم اما از او بخواهم که ترک کند

9. He was given one month's imprisonment without the option of a fine.
[ترجمه ترگمان]به او یک ماه زندان داده نشده بود، بدون این که گزینه خوبی داشته باشد
[ترجمه گوگل]او بدون یک جریمه به یک ماه حبس داده شد

10. Students have the option of studying abroad in their second year.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان حق تحصیل در خارج را در سال دوم دارند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در سال دوم تحصیل در خارج از کشور می توانند تحصیل کنند

11. We have the option of going or not.
[ترجمه ترگمان]ما گزینه رفتن یا نبودن را داریم
[ترجمه گوگل]ما گزینه ای برای رفتن نداریم یا نه

12. Only a handful of firms offer share option schemes to all their employees.
[ترجمه ترگمان]تنها تعداد معدودی از شرکت ها طرح های پیشنهادی را برای همه کارمندان خود به اشتراک می گذارند
[ترجمه گوگل]فقط تعداد انگشت شماری از شرکت ها طرحهای اشتراک سهمی را برای همه کارکنان خود ارائه می دهند

13. This option is preferable to any other.
[ترجمه ترگمان]این گزینه نسبت به دیگری بهتر است
[ترجمه گوگل]این گزینه ترجیح داده شده است به هر دیگر

14. Personally, I prefer the second option.
[ترجمه ترگمان]من شخصا گزینه دوم را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]شخصا، گزینه دوم را ترجیح می دهم

15. The report concluded the cheapest option was to close the laboratory.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به این نتیجه رسید که ارزان ترین گزینه بستن آزمایشگاه است
[ترجمه گوگل]این گزارش نتیجه گیری ارزان ترین گزینه بستن آزمایشگاه است

16. The best option would be to cancel the trip altogether.
[ترجمه ترگمان]بهترین گزینه کنسل کردن کل سفر است
[ترجمه گوگل]بهترین گزینه این است که سفر را به طور کامل لغو کنید

You have no option but to go.

شما ناگزیر به رفتن هستید.


Don't pay a down payment; keep your options open until you find your ideal house.

بیعانه نده، تا خانه‌ی دلخواه خود را پیدا نکرده‌ای، امکان انتخاب خود را محدود نکن.


اصطلاحات

keep (or leave) one's options open

از گزینش خودداری کردن، امکان گزینه‌های متعدد را برای خود حفظ کردن


پیشنهاد کاربران

option ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: ثبت ذخیرۀ مهلت دار
تعریف: نوعی ثبت ذخیره که شرکت های ترابری و مهمان خانه ها و گشت پردازها به برخی مسافران تخصیص می دهند و در آن به مسافر اختیار قبول آن را برای مدت محدودی واگذار و در صورت عدم مراجعه آن را لغو می کنند

قابلیت

روش

آزادی درانتخاب

انتخاب گزینه

گزینه

امکان، فرصت
possibility, opening = thefreedictionary. com/option

گزینه خواستنی
تمایل
خصیصه مثبت

راهکار

حق خرید سهام

امکان تمدید قرارداد

در امور مالی به معنای �اختیار معامله� است

We both love the option that fate has happily decide
هر دو عاشق گزینه ی که سرنوشت با خوشبختی رقم زده هستیم
رفیق به عشقت برسی آمین


کلمات دیگر: