1. paraphrase this difficult philosophical essay into simple english
این مقاله ی دشوار فلسفی رابه انگلیسی ساده بنویسید.
2. to paraphrase a poem into prose
شعری را به صورت نثر پرانگاشت کردن
3. she did a poetic paraphrase of reagan's speech
نطق ریگان را به شعر درآورد.
4. Parents, to paraphrase Philip Larkin, can seriously damage your health.
[ترجمه ترگمان]والدین، به گفته فیلیپ لارکین، می توانند به طور جدی به سلامتی شما آسیب برسانند
[ترجمه گوگل]والدین فیلیپ لارکین می توانند به سلامتی شما لطمه بزنند
5. She gave us a paraphrase of that film.
[ترجمه ترگمان]او تفسیری از آن فیلم به ما داد
[ترجمه گوگل]او به ما یک فریبکار از این فیلم داد
6. She gave us a quick paraphrase of what had been said.
[ترجمه ترگمان]او به ما گفت که چه گفته بود
[ترجمه گوگل]او به ما گفتن سریع از آنچه گفته شد، به ما داد
7. To paraphrase Finkelstein, mathematics is a language, like English.
[ترجمه ترگمان]به قول فینکلشتاین، ریاضیات یک زبان است، مثل انگلیسی
[ترجمه گوگل]برای فینکلستاین فریب خورده است، ریاضیات یک زبان است، مانند انگلیسی
8. Consider the death of Amtrak, to paraphrase Mark Twain, to be greatly exaggerated.
[ترجمه ترگمان]مرگ of را در نظر بگیرید تا به مارک تواین، تا حد زیادی اغراق شود
[ترجمه گوگل]مرگ عامرک را در نظر بگیرید تا مارک تواین را فراتر بگذارید، تا حد زیادی اغراق آمیز باشد
9. This paraphrase of Paul's words in Ephesians 4:26 guaranteed they not only resolved conflicts but also gave and received forgiveness.
[ترجمه ترگمان]این تفسیر کلمات پل در Ephesians ۴: ۲۶ تضمین کرد که آن ها نه تنها مناقشات را حل می کنند بلکه بخشش کردند و مورد عفو قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]این تفسیر کلمات پاف در افسسیان 4، 26 تضمین کردند که نه تنها اختلافات را حل می کنند، بلکه بخشش را نیز داده و دریافت می کنند
10. To paraphrase Jefferson, that means every citizen should receive those services and be capable of using them.
[ترجمه ترگمان]برای بیان جفرسون، به این معنی است که هر شهروند باید این خدمات را دریافت کرده و قادر به استفاده از آن ها باشد
[ترجمه گوگل]برای تعریف جفرسون، یعنی هر شهروندی باید این خدمات را دریافت کند و بتواند از آنها استفاده کند
11. As a result, my Paraphrase is a ten-minute composition for eight wind players which follows the outline of the opera plot.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، paraphrase یک ترکیب ۱۰ دقیقه ای برای هشت بازیکن بادی است که طرح کلی طرح اپرا را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه، پارافر من یک ترکیب ده دقیقه ای برای هشت بازیکن باد است که زیر طرح طرح اپرا است
12. The discovery that Diodorvs V contained a paraphrase of the same basic text gave an altogether different dimension to Posidonius' work.
[ترجمه ترگمان]کشف این مطلب که Diodorvs V دارای یک تفسیر از همان متن پایه بود، یک بعد کاملا متفاوت را به کار Posidonius داد
[ترجمه گوگل]کشف این که Diodorvs V حاوی یک متن ساده از یک متن پایه بود، ابعاد دیگری را برای کار Posidonius به وجود آورد
13. The most obvious difference between quotation and paraphrase in these examples is the punctuation which separates a quotation from the surrounding material.
[ترجمه ترگمان]بارزترین تفاوت بین نقل قول و تفسیر در این مثال ها the است که یک نقل قول از مواد اطراف را از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]واضح ترین تفاوت بین نقل قول و نقل قول در این مثال ها، نشانه گذاری است که نقل قول از مواد اطراف را جدا می کند
14. A paraphrase usually substantially changes the language of the original, because all that matters is that the idea is conveyed.
[ترجمه ترگمان]یک تفسیر معمولا زبان اصلی را تغییر می دهد، زیرا تنها چیزی که اهمیت دارد این است که این ایده انتقال داده می شود
[ترجمه گوگل]پارافر معمولا عمدتا زبان اصلی را تغییر می دهد، زیرا همه چیز مهم است که این ایده منتقل شود