1. It is a one - horse palanquin, said the old gentleman, who was a wag in his way.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد که سرش را تکان می داد گفت: این یک تخت روان یک نفره
[ترجمه گوگل]این یک مرد نجیب زاده است که در راه خود راه می رود
2. Four attendants bore the queen's palanquin.
[ترجمه ترگمان]چهار نفر از ملازمان تخت روان ملکه را حمل کردند
[ترجمه گوگل]چهار نفر از خدمتکاران پانکین ملکه را به خدمت گرفتند
3. King Solomon made himself a palanquin Of the wood of Lebanon.
[ترجمه ترگمان]پادشاه سلیمان خود را به عنوان تخت روان از چوب لبنان درآورد
[ترجمه گوگل]پادشاه سلیمان خود را از چوب لبنان ساخته است
4. On landing, he conducted her to a palanquin, in which they repaired to the Club Hotel.
[ترجمه ترگمان]در پاگرد، او را به یک تخت روان هدایت کرد که در آن به هتل باشگاه رفتند
[ترجمه گوگل]در فرود، او را به یک پانکین هدایت کرد که در آن به هتل باشگاه تعمیر شده بود
5. You are riding in a palanquin and I am trotting by you on a red horse.
[ترجمه ترگمان]تو سوار یک تخت روان شدی و من با اسب سرخ یورتمه می روم
[ترجمه گوگل]شما در یک پانکین سوار هستید و من بر روی یک اسب قرمز میروم