کلمه جو
صفحه اصلی

palanquin


معنی : تخت روان، کجاوه، پالکی
معانی دیگر : palankeen کجاوه

انگلیسی به فارسی

( palankeen ) کجاوه، تخت روان، پالکی


پالانکین، کجاوه، تخت روان، پالکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: in East Asian countries, a boxlike passenger carriage transported by means of poles on the shoulders of several men.
مشابه: litter

• type of carriage made of an enclosed seat carried on poles (used formerly in india and other eastern countries to carry important people), litter

مترادف و متضاد

تخت روان (اسم)
litter, bier, stretcher, palanquin, palankeen, ski lift

کجاوه (اسم)
litter, palanquin, palankeen, howdah

پالکی (اسم)
palanquin, palankeen

جملات نمونه

1. It is a one - horse palanquin, said the old gentleman, who was a wag in his way.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد که سرش را تکان می داد گفت: این یک تخت روان یک نفره
[ترجمه گوگل]این یک مرد نجیب زاده است که در راه خود راه می رود

2. Four attendants bore the queen's palanquin.
[ترجمه ترگمان]چهار نفر از ملازمان تخت روان ملکه را حمل کردند
[ترجمه گوگل]چهار نفر از خدمتکاران پانکین ملکه را به خدمت گرفتند

3. King Solomon made himself a palanquin Of the wood of Lebanon.
[ترجمه ترگمان]پادشاه سلیمان خود را به عنوان تخت روان از چوب لبنان درآورد
[ترجمه گوگل]پادشاه سلیمان خود را از چوب لبنان ساخته است

4. On landing, he conducted her to a palanquin, in which they repaired to the Club Hotel.
[ترجمه ترگمان]در پاگرد، او را به یک تخت روان هدایت کرد که در آن به هتل باشگاه رفتند
[ترجمه گوگل]در فرود، او را به یک پانکین هدایت کرد که در آن به هتل باشگاه تعمیر شده بود

5. You are riding in a palanquin and I am trotting by you on a red horse.
[ترجمه ترگمان]تو سوار یک تخت روان شدی و من با اسب سرخ یورتمه می روم
[ترجمه گوگل]شما در یک پانکین سوار هستید و من بر روی یک اسب قرمز میروم


کلمات دیگر: