کلمه جو
صفحه اصلی

nickel


معنی : نیکل، ورشو، سکهپنج سنتی، اب نیکل دادن
معانی دیگر : (شیمی) نیکل (عنصر فلزی سیمین فام و چکش خوار - نشان: ni، وزن اتمی: 58/69، شماره ی اتمی: 28، وزن مخصوص: 8/908، نقطه ی گداز: 1453c، نقطه ی جوش: 2732c)، (امریکا و کانادا) سکه ی پنج سنتی

انگلیسی به فارسی

نیکل، ورشو، سکهپنج سنتی، اب نیکل دادن


نیکل، ورشو، سکه پنج سنتی، آب نیکل دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chemical element that has twenty-eight protons in each nucleus and that occurs in pure form as a dense, hard, but malleable silver-white solid metal, used in alloys such as stainless steel and as a catalyst for various chemical reactions. (symbol: Ni).

(2) تعریف: a coin of the United States and Canada worth five cents.
صفت ( adjective )
• : تعریف: (slang) valued at five dollars.

- a nickel vial of cocaine
[ترجمه ترگمان] یه شیشه کوچیک کوکائین
[ترجمه گوگل] ویال نیکل کوکائین
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nickels, nickeling, nickeled
• : تعریف: to coat or plate with nickel.

• coin worth 5 cents (used in usa and canada); (ni) hard silvery metallic pliable element used in metal alloys (chemistry)
nickel is a silver-coloured metal that is used in making steel.
in the united states and canada, a nickel is a coin worth five cents.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] نیکل - عنصر فلزى سیمین فام و چکش خوار
[برق و الکترونیک] نیکل - آلیاژ نیکل
[زمین شناسی] کانی نیکل - فرمول شیمیایی :Ni - سیستم تبلور: کوبیک (مکعبی) - رده بندی:عنصر - رخ:ندارد - جلا: فلزی - شکستگی:خشن - شفافیت: کدر(اپاک) - سختی : 4.5 - 5.5 - چگالی :7.8 - 8.2

مترادف و متضاد

نیکل (اسم)
nickel

ورشو (اسم)
nickel, nickel silver

سکه پنج سنتی (اسم)
nickel

اب نیکل دادن (فعل)
nickel

جملات نمونه

1. Nickel can be used for making coins.
[ترجمه ترگمان]از نیکل برای ساخت سکه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]نیکل را می توان برای ساخت سکه استفاده کرد

2. We normally plate the car handles with nickel and then chrome.
[ترجمه ترگمان]ما معمولا دسته های ماشین با نیکل و بعد کروم را تزئین می کنیم
[ترجمه گوگل]ما معمولا ماشین های ماشین را با نیکل و سپس کروم قرار می دهیم

3. He wanted to nickel me up for another hot dog.
[ترجمه ترگمان]اون می خواست منو به خاطر یه هات داگ دیگه بهم بده
[ترجمه گوگل]او می خواست من را برای یک هات داگ نیکل بگیرد

4. These include lead and antimony, nickel, manganese and zinc, and bismuth and iron.
[ترجمه ترگمان]این مواد شامل سرب و antimony، نیکل، منگنز و روی، و bismuth و آهن هستند
[ترجمه گوگل]اینها شامل سرب و آنتیموان، نیکل، منگنز و روی و بیسموت و آهن است

5. Louis, the nickel was the smallest coin.
[ترجمه ترگمان]لویی، سکه پنج سکه بود
[ترجمه گوگل]لوئیس، نیکل کوچکترین سکه بود

6. The chromium and nickel are added to give shine and prevent rusting.
[ترجمه ترگمان]کروم و نیکل به درخشش و جلوگیری از زنگ زدگی اضافه می شوند
[ترجمه گوگل]کروم و نیکل برای ایجاد درخشندگی و جلوگیری از زنگ زدن اضافه می شوند

7. May I have a nickel?
[ترجمه ترگمان]میشه یه سکه داشته باشم؟
[ترجمه گوگل]آیا من یک نیکل دارم؟

8. The high nickel content of meteoritic iron emerged at about this time as an accepted indicator of nonterrestrial origin.
[ترجمه ترگمان]مقدار بالای نیکل of در حدود این زمان به عنوان شاخص پذیرفته شده منشا nonterrestrial پدید آمد
[ترجمه گوگل]مقدار نیکل بالای آهن متریوریتی در حدود این زمان به عنوان یک شاخص قابل قبول منشأ غیرمستقیم ظاهر شد

9. Low-grade copper and nickel sulphides developed at or near the contacts.
[ترجمه ترگمان]sulphides مس با درجه پایین و نیکل در نزدیکی سطح تماس ایجاد شدند
[ترجمه گوگل]سولفید های مس و نیکل در رده های پایین یا در نزدیکی آنها ایجاد شده است

10. There were mines for copper, lead, cobalt. nickel, antimony, manganese and uranium.
[ترجمه ترگمان]معادن مس، سرب، کبالت وجود داشت نیکل، antimony، منگنز و اورانیوم
[ترجمه گوگل]معادن برای مس، سرب، کبالت وجود داشت نیکل، آنتیموان، منگنز و اورانیوم

11. The metals concerned include copper, zinc, lead, nickel, cadmium and mercury.
[ترجمه ترگمان]فلزات مورد نظر شامل مس، روی، سرب، نیکل، کادمیم و جیوه هستند
[ترجمه گوگل]فلزات مربوطه شامل مس، روی، سرب، نیکل، کادمیوم و جیوه هستند

12. The drivers received a 25-percent commission on every nickel their reluctant passengers paid out.
[ترجمه ترگمان]رانندگان یک کمیسیون ۲۵ درصد در هر سنت دریافت کردند که مسافران بی میل آن ها پرداخت می کردند
[ترجمه گوگل]رانندگان هزینه 25 درصدی را برای هر نیکل دریافت می کنند که مسافران تمایلی دارند

13. Too many people have undiagnosed nickel allergies, and gold is plated using cyanide so no gold, either.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم حساسیت به آلرژی های غذایی را تشخیص نمی دهند و طلا با استفاده از سیانور طلا و یا طلا پوشانده شده است
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از افراد مبتلا به آلرژی نیکل تشخیص داده شده اند و طلا با استفاده از سیانید پوشیده شده است، بنابراین هیچ طلا نیز وجود ندارد

14. Eight nickel cadmium batteries are grouped together inside the handle pack.
[ترجمه ترگمان]هشت باتری کادمیم در دسته دسته قرار دارند
[ترجمه گوگل]هشت باتری کادمیوم نیکل در داخل بسته بندی دسته بندی می شوند

پیشنهاد کاربران

پنج سنتی


کلمات دیگر: