کلمه جو
صفحه اصلی

pander


معنی : جاکش، واسطه کار بد، جاکشی کردن
معانی دیگر : (با: to) جاکشی کردن، (در کار بد) کار چاق کنی کردن، دامن زدن، تسهیل کردن، پا انداز، دلال محبت، دیوث، (کسی که دیگران را به ارضای امیال ناموجه خود کمک می کند) دلال مظلمه، خود فروش، کار چاق کن (panderer هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

( panderer ) جاکش، واسطه کار بد، جاکشی کردن


سرگردان، واسطه کار بد، جاکش، جاکشی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who procures prostitutes or acts as a go-between in sexual or romantic affairs.
مترادف: madam, pimp, procurer, whoremonger
مشابه: go-between, hustler

(2) تعریف: one who contrives to cater to people's lowest or least admirable desires, tendencies, or weaknesses.
مشابه: exploiter, flatterer
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: panders, pandering, pandered
مشتقات: panderer (n.)
• : تعریف: to act or serve as a pander.
مترادف: pimp, procure, solicit
مشابه: cater, indulge, provide

- The film panders to those who have morbid tastes.
[ترجمه ترگمان] این فیلم برای کسانی که سلیقه بیمارگونه دارند، panders
[ترجمه گوگل] این فیلم به کسانی که سلیقه های مضر دارند، سرازیر می شود

• pimp, one who manages a prostitution business
manage a prostitution business, pimp; exploit the weaknesses of another person; gratify someone's desires, cater to someone's wishes
if you pander to someone, you do everything they want; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

جاکش (اسم)
bawd, pimp, procurer, pander, fancy man, fancy women, panderer

واسطه کار بد (اسم)
pander, panderer

جاکشی کردن (فعل)
procure, pimp, pander

cater to, indulge


Synonyms: brownnose, cajole, fall all over, gratify, lay it on, massage, play the game, play up to, please, politic, satisfy, snow, soap, soften up, stroke, suck up to


Antonyms: deny, dissatisfy, refuse


جملات نمونه

1. those who pander to the prejudices of the masses
آنان که تعصبات مردم عامی را دامن می زنند

2. Some newspapers feel they have to pander to the prejudices of their readers.
[ترجمه ترگمان]برخی از روزنامه ها احساس می کنند که باید از تعصبات خوانندگان خود دفاع کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از روزنامه ها احساس می کنند که باید از پیش داوری خوانندگان خود سر دربیارند

3. He's got to pander to the vulgar and stupid audiences.
[ترجمه ترگمان]اون به مردم عوام و آدمای احمق تبدیل میشه
[ترجمه گوگل]او باید به مخاطبان عامیانه و احمق توجه کند

4. Tabloid newspapers pander to the lowest common denominator.
[ترجمه ترگمان]روزنامه های این روزنامه دارای پایین ترین مخرج مشترک هستند
[ترجمه گوگل]روزنامه های تابلوئید به کمترین مخرج مشترک می رسند

5. Highly trained staff will pander to your every whim .
[ترجمه ترگمان]کارکنان بسیار آموزش دیده همه هوی و هوس شما را ازخودراضی می کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان به شدت آموزش دیده به هر نوع هوی و هوس خود را می اندازند

6. He refuses to pander to the latest fashions.
[ترجمه ترگمان]او حاضر نیست از آخرین مده ای خود دفاع کند
[ترجمه گوگل]او امتناع از آخرین مدلها را رد می کند

7. He was forced to pander to her every whim .
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود هر هوسی را از او جدا کند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد هر هوی و هوس خود را به او تحمیل کند

8. Don't pander to the child, it's not good for him to have everything he wants.
[ترجمه ترگمان]این بچه رو به بچه بد نشون نده، این برای اون خوب نیست که هر چیزی رو که می خواد داشته باشه
[ترجمه گوگل]به کودک نگفتید، برای او مناسب نیست که او بخواهد

9. Political leaders almost inevitably pander to big business.
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی تقریبا به ناچار از کسب وکار بزرگ پشتیبانی می کنند
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی تقریبا به ناچار به کسب و کار بزرگ سرازیر می شوند

10. But healthy, durable enterprises refuse to pander to the transitory whims of their clienteles.
[ترجمه ترگمان]اما شرکت های سالم و بادوام از حمایت از هوس زودگذر clienteles خودداری می کنند
[ترجمه گوگل]اما شرکت های سالم و باتجربه، از نگرانی های گذرا از مشتریانشان سر در نمی آورند

11. Perhaps it would be wise to pander a little to his whims since it seemed he was prone to these Viking tendencies.
[ترجمه ترگمان]شاید از آن زمان که به نظر می رسید که تمایلات his را به کار گرفته بود، این کار عاقلانه بود
[ترجمه گوگل]شاید این عاقلانه باشد که کمی به غریبهایش بپردازید، زیرا به نظر می رسید او به این گرایش های وایکینگ مستعد بود

12. Don't pander to her ambition.
[ترجمه ترگمان]این جاه طلبی رو به خاطر اون از دست نده
[ترجمه گوگل]به اهداف خود دست نزنید

13. They travelled extensively, but he had to pander to her every whim.
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی زیاد سفر می کردند، اما او هر هوسی را مجبور می کرد از آن جدا کند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت سفر می کردند، اما او مجبور بود هر هوی و هوس خود را به او تحمیل کند

14. Vincenzo Giuliani felt no need whatsoever to pander to that illusion.
[ترجمه ترگمان]Vincenzo جولیانی هیچ نیازی به دفاع از آن توهم نداشت
[ترجمه گوگل]وینچنزو جولیانی احساس نیازی به هرچیزی نداشت تا به این توهم دست یابد

those who pander to the prejudices of the masses

آنان که تعصبات مردم عامی را دامن می‌زنند


پیشنهاد کاربران

دیوث، زن قحبه

لوس بار آوردن

برآوردن, ارضا کردن ( نیازهای غیر اخلاقی یا مادون )
( معناهای دیگه توسط دیکشنری آکسفورد قدیمی یا منسوخ معرفی شده )
newspapers are pandering to people's baser instincts

گدایی کردن

واسطه گری کردن

Political leaders almost inevitably pander to big business.
رهبران سیاسی تقریباً به طور اجتناب ناپذیری از تجارت بزرگ واسطه گری می کنند.

۱ - To suck up to
- با چرب زبانی کسی رو خر کردن و گفتن چیزایی که خوشایندش هست برای جلب توجه و رضایتش
- خوش رقصی کردن برای فرد یا گروه خاصی برای نیل به منافع شخصی 🤔
- گفتن چیزی یا انجام کاری که خوشایند گروه خاصی هست صرفا برای رسیدن به منافع شخصی در حالی که خود شخص اعتقادی به آنها ندارد 🤔

۲ - تسلیم شدن، رضایت دادن، yield , gratify , hive in

telling people what they want to hear ( regardless of what they themselves actually believe ) in order to gain the favor of the listener



pander to تسلیم خواسته هاو امیالکسی شدن
Given all the uncertainties and risks around long - shot technologies and land availability for bioenergy, the IEA would do better to focus on bringing emissions down to real zero, rather than using 'net' zero accounting to pander to the fossil fuel industry's fears of losing profits

Exmples:
It's bad when a mother, panders to her son's every
need
Political leaders usually end up pandering to big businesses


کلمات دیگر: