کلمه جو
صفحه اصلی

obsequious


معنی : فرمانبردار، چاپلوس، متملق
معانی دیگر : بادمجان دور قاب چین، بله قربان گو، سبزی پاک کن

انگلیسی به فارسی

چاپلوس، متملق، سبزی پاک کن، فرمانبردار


ترسناک، فرمانبردار، متملق، چاپلوس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: obsequiously (adv.), obsequiousness (n.)
• : تعریف: showing or tending to show servile obedience or deference; fawning.
مترادف: fawning, servile, truckling
متضاد: domineering
مشابه: abject, deferential, docile, kowtowing, mealy-mouthed, menial, slavish, submissive, subservient, toadying

- I would like your honest opinion, not just obsequious compliments.
[ترجمه مصطفی] من عقیده ی صادقانه ی تو را می خواهم، نه فقط تعریف های عجیب و غریبت
[ترجمه ترگمان] من نظر صادقانه شما را می خواهم نه فقط تعریف و تمجید
[ترجمه گوگل] من عقیده صادقانه تو را نمی خواهم، نه فقط تعریف های عجیب و غریب
- The obsequious relatives made frequent visits to their elderly and very wealthy aunt.
[ترجمه ترگمان] بستگان obsequious مرتبا از عمه پیر و ثروتمند خود بازدید می کردند
[ترجمه گوگل] خویشاوندان پسربچه ملاقات های مکرر خود را با سالمندان و عمه بسیار ثروتمند انجام دادند

• overly attentive; fawning; servile
someone who is obsequious is very eager to help or agree with people who they think are important; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

فرمانبردار (صفت)
subordinate, obedient, biddable, obsequious

چاپلوس (صفت)
subservient, obsequious, smooth-tongued, flattering, servile, sweet-mouthed

متملق (صفت)
subservient, obsequious

groveling, submissive


Synonyms: abject, beggarly, brownnosing, complacent, compliable, compliant, cringing, crouching, deferential, enslaved, fawning, flattering, ingratiating, kowtowing, menial, obeisant, oily, parasitic, parasitical, prostrate, respectful, servile, slavish, sneaking, sniveling, spineless, stipendiary, subject, submissive, subordinate, subservient, sycophantic, toadying, unctuous


Antonyms: arrogant, assertive, brazen, confident, presumptuous


جملات نمونه

1. an obsequious minister
وزیر متملق

2. Barrow was positively obsequious to me until he learnt that I too was the son of a labouring man.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که متوجه شد که من هم پسر کارگری هستم، گور پشته به قدری obsequious می کرد که تا آن وقت متوجه شد که من هم پسر کارگری هستم
[ترجمه گوگل]بارو به من اعتماد داشت تا اینکه متوجه شد که من نیز پسر کارگر بودم

3. She is almost embarrassingly obsequious to anyone in authority.
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا به خاطر کسی که قدرت داره چاپلوس به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]او تقریبا شرمنده است به کسی که در اختیار دارد

4. Their obsequious praise demands a rebuttal; because really, Mimic is pretty mediocre, even for a B-movie.
[ترجمه ترگمان]تحسین obsequious به یک تکذیب نیاز دارد؛ چون واقعا، Mimic خیلی متوسط است، حتی برای فیلم ب
[ترجمه گوگل]تحسین متقابل آنها تقاضای تجدید نظر می کند؛ زیرا واقعا، Mimic بسیار متوسط ​​است، حتی برای یک فیلم B

5. We strive like obsequious morticians to provide consolation by enshrining a corpse.
[ترجمه ترگمان]مثل این است که مثل morticians چاپلوس برای تسلی دادن یک جسد تلاش می کنیم
[ترجمه گوگل]ما مانند مورفیسی های مودبانه تلاش می کنیم تا با تثبیت یک جسد دلسوزی داشته باشیم

6. All this obsequious praise for his actions is enough to make most normal people sick.
[ترجمه ترگمان]همه این ستایش obsequious برای اعمال خود کافی است تا افراد عادی را بیمار کند
[ترجمه گوگل]همه این ستایش مودبانه برای اقدامات او کافی است تا افراد عادی را بیمار کند

7. So marble halls, crystal chandeliers, obsequious waiters were going to be in.
[ترجمه ترگمان]پس تالارهای مرمری، chandeliers کریستال، waiters چاپلوس قرار بود در آن شرکت کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین سالن های سنگ مرمر، لوستر های کریستال، پیشخدمت های پرشور، در حال رفتن بودند

8. In a court in which obsequious obedience to the monarch was the rule.
[ترجمه ترگمان]در دادگاهی که در آن اطاعت obsequious نسبت به شاه در حکم اطاعت بود
[ترجمه گوگل]در یک دادگاه که اطاعت مسیحیت به پادشاه حکومت بود

9. The waiter was polite and efficient, but not obsequious.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت مودب و کارآمد بود اما چاپلوس نبود
[ترجمه گوگل]پیشخدمت مودبانه و کارآمد بود، اما متقاعد کننده نبود

10. In fact, the letter is almost obsequious.
[ترجمه ترگمان]در واقع نامه تقریبا obsequious است
[ترجمه گوگل]در حقیقت این نامه تقریبا فریبنده است

11. Perhaps television was just too obsequious towards leaders to be revealing.
[ترجمه ترگمان]شاید تلویزیون بیش از حد به سوی رهبران متمایل بود که آشکار شوند
[ترجمه گوگل]شاید تلویزیون بیش از حد به سمت رهبران آشکار شود

12. He was obsequious to his superiors, but he didn't get any favor.
[ترجمه ترگمان]او داشت به مافوق خود احترام می گذاشت، اما هیچ لطفی در حق او نکرد
[ترجمه گوگل]او به فرماندهانش احتیاج داشت، اما هیچ مزاحمی نداشت

13. The landladies paid court to her, in the obsequious way landladies have.
[ترجمه ترگمان]The به شیوه obsequious به او احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]خانه داران به دادگاه پرداخت می کنند، در خانه ای که خانه داران دارند

14. Chandler's weasel face screwed into an obsequious smile.
[ترجمه ترگمان]چهره راسو چند بار لبخند obsequious زد و گفت:
[ترجمه گوگل]چهره ی چاندلر به یک لبخند چهره ای پیچید

an obsequious minister

وزیر متملق


پیشنهاد کاربران

متملقانه
چاپلوسانه
پاچه خوار
Bootlicker
Brown - noser

نوکر مابانه


کلمات دیگر: