کلمه جو
صفحه اصلی

onshore


معنی : واقع در ساحل، روی ساحل، متوجه بطرف ساحل، رو بساحل
معانی دیگر : به طرف ساحل، کران سوی، در ساحل، در خشکی، کرانه ای، بر کران

انگلیسی به فارسی

واقع در ساحل، روی ساحل، متوجه بطرف ساحل، رو بساحل


در ساحل، واقع در ساحل، روی ساحل، متوجه بطرف ساحل، رو بساحل


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: to, toward, near, or on a coast or shore.
مشابه: ashore

- We went onshore for dinner.
[ترجمه ترگمان] برای شام به ساحل رفتیم
[ترجمه گوگل] ما برای شام رفتیم بیرون
صفت ( adjective )
(1) تعریف: proceeding in the direction of a coast or shore.

- an onshore storm
[ترجمه ترگمان] یه طوفان در ساحل
[ترجمه گوگل] طوفان در ساحل

(2) تعریف: found on or near the shore.

- an onshore marker
[ترجمه ترگمان] یک نشانه ساحلی
[ترجمه گوگل] نشانگر دریایی است

• onshore means happening or moving towards the land.
onshore also means happening on or near land, rather than at sea.
on the beach, on dry ground

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] بطرف خشکی، درجهت خشکی

مترادف و متضاد

واقع در ساحل (صفت)
onshore

روی ساحل (صفت)
onshore

متوجه بطرف ساحل (صفت)
onshore

رو ب ساحل (صفت)
onshore

جملات نمونه

1. an onshore breeze
نسیم کران سوی

2. an onshore patrol
پاسداری ساحلی

3. They missed the ferry and remained onshore.
[ترجمه ترگمان]کشتی را از دست دادند و روی ساحل ماند
[ترجمه گوگل]آنها کشتی را از دست دادند و در ساحل ماندند

4. The height of tides is increased by onshore winds.
[ترجمه ترگمان]ارتفاع جزر و مد به وسیله باده ای ساحلی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]ارتفاع جزر و مد با وزش باد در حال افزایش است

5. The wind will drive the boat onshore.
[ترجمه ترگمان]باد قایق را به ساحل خواهد کشاند
[ترجمه گوگل]باد این قایق را در سرزمین خود می چرخاند

6. The onshore wind blew steadily past him.
[ترجمه ترگمان]باد رو به ساحل می وزید و پیوسته از کنارش می گذشت
[ترجمه گوگل]باد ساحلی به طور پیوسته از او گذشته است

7. The appeal of onshore drilling is its comparatively cheap.
[ترجمه ترگمان]جاذبه حفاری ساحلی نسبتا ارزان است
[ترجمه گوگل]درخواست تجدید نظر در حفاری های دریایی نسبتا ارزان است

8. There was a slight onshore breeze.
[ترجمه ترگمان]نسیمی بر ساحل می وزید
[ترجمه گوگل]یک نسیم درخشان وجود داشت

9. No convincing reason has been given for treating onshore and offshore workers differently - often by the same company.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیل قانع کننده ای برای درمان کارگران ساحلی و ساحلی به طور متفاوت - اغلب توسط یک شرکت داده نشده است
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل قانع کننده ای برای درمان کارگران ساحلی و دریایی به تنهایی وجود ندارد - اغلب توسط همان شرکت

10. The coupling of this offshore subsidence and onshore uplift will induce a flexure of the margin which will accentuate uplift inland.
[ترجمه ترگمان]کوپلینگ این فرونشست ساحلی و بربلندی بر روی ساحل، منجر به ناپایداری حاشیه ای خواهد شد که در داخل کشور بربلندی را برجسته خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اتصال این فروپاشی دریایی و بالا رفتن سطح در ساحه موجب خمیدگی حاشیه ای خواهد شد که موجب افزایش سطح داخلی می شود

11. How does the offshore loading environment differ from onshore?
[ترجمه ترگمان]چگونه محیط بارگیری خارجی از ساحل متفاوت است؟
[ترجمه گوگل]چگونه محیط بارگیری در دریای خزر متفاوت است؟

12. Owners of onshore and offshore facilities also were strictly liable for government clean - up costs.
[ترجمه ترگمان]صاحبان تاسیسات ساحلی و ساحلی نیز مسئول هزینه های پاک سازی دولت بودند
[ترجمه گوگل]صاحبان تاسیسات ساحلی و دریایی نیز به شدت مسئول هزینه های پاکسازی دولت بودند

13. Volleyball nets will goad your friends to stay onshore, but you know better: Water sport is where it's at.
[ترجمه ترگمان]تورهای والیبال دوست شما را وادار به ماندن در ساحل می کنند، اما شما بهتر می دانید: ورزش آب جایی است که در آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]شبکه های والیبال دوستان شما را برای اقامت در ساحل ملاقات می کنند، اما شما می دانید که ورزش های آب بهتر است که در آن است

14. This includes not just OFCs but onshore jurisdictions with strict banking - privacy rules.
[ترجمه ترگمان]این امر نه تنها شامل OFCs بلکه به حوزه قضایی با قوانین سختگیرانه مربوط به حریم خصوصی است
[ترجمه گوگل]این شامل نه تنها OFC ها، بلکه حوزه های قضایی در داخل کشور با قوانین حفظ حریم خصوصی دقیق است

15. Getting a full onshore presence isn't easy.
[ترجمه ترگمان]آمدن یک ساحل پر از ساحل آسان نیست
[ترجمه گوگل]گرفتن حضور کامل در ساحل آسان نیست

an onshore breeze

نسیم کران سوی


an onshore patrol

پاسداری ساحلی


پیشنهاد کاربران

ساحلی، در ساحل

در خشکی
در مقابل offshore

رو به خشکی


کلمات دیگر: