کلمه جو
صفحه اصلی

pamper


معنی : بناز پروردن، متنعم کردن
معانی دیگر : لوس کردن، ننر کردن، ناز نازی بار آوردن، ناز پرورده کردن، برآورده کردن، اقناع کردن، سیراندن، (در اصل) به حد اشباع خوراندن یا اقناع کردن، (از چیزی) زده کردن

انگلیسی به فارسی

بناز پروردن، نازپرورده، متنعم کردن


بناز پروردن، متنعم کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pampers, pampering, pampered
مشتقات: pamperer (n.)
• : تعریف: to treat or please with an uncommon or excessive amount of care, attention, or indulgence; coddle.
مترادف: baby, coddle, indulge
متضاد: chasten, neglect
مشابه: cater, cosset, dote, favor, mollycoddle, overindulge, overprotect, please, spoil

- She loves to pamper her dog with special treats.
[ترجمه گلی افجه ] او دوست دارد با رفتار خاص سگش را لوس کند
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره سگش رو با غذاهای مخصوص pamper تر کنه
[ترجمه گوگل] او دوست دارد که سگ خود را با رفتارهای ویژه ترغیب کند
- If you continue to pamper that child, he'll grow up spoiled and lazy.
[ترجمه گلی افجه ] اگر به لوس کردن ان بچه ادامه دهی تنبل و بدرد نخور بار می اید
[ترجمه ترگمان] اگر به پرورش آن کودک ادامه دهی، فاسد و تنبل خواهد شد
[ترجمه گوگل] اگر همچنان به این کودک ببخشید، او رشد خواهد کرد و خراب خواهد شد
- I wanted to pamper myself after my difficult week, so I got an hour-long massage.
[ترجمه ترگمان] می خواستم بعد از این هفته سخت خودم رو لوس کنم واسه همین یه ماساژ ساعتی وقت گرفتم
[ترجمه گوگل] بعد از هفته سختی، می خواستم خودم را ببخشم، بنابراین یک ماساژ یک ساعته کردم

• disposable diaper, diaper that is designed for a single use
spoil, indulge someone's desires, coddle, treat with extreme kindness
if you pamper someone, you treat them too kindly and do too much for them.

مترادف و متضاد

بناز پروردن (فعل)
pet, pamper

متنعم کردن (فعل)
pamper

serve one’s every need, whim


Synonyms: baby, caress, cater to, coddle, cosset, dandle, fondle, gratify, humor, indulge, mollycoddle, overindulge, pet, please, regale, satisfy, spare the rod, spoil, spoil rotten, tickle, yield


Antonyms: be mean, hurt, ignore, neglect, withhold


جملات نمونه

1. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust
فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خود را اقناع کند.

2. Pamper yourself with our new range of beauty treatments.
[ترجمه ترگمان]خودتان را با دامنه جدید درمان زیبایی مجهز کنید
[ترجمه گوگل]خود را با طیف جدید درمان های زیبایی ترسیم کنید

3. Pamper yourself with our luxury gifts.
[ترجمه گلی افجه ] با هدایای تجملی ما نازپرورده شوید
[ترجمه ترگمان]خودتان را با هدایای تجملی خود مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]هدایای لوکس خود را با خود تلنگر بزنید

4. Pamper yourself with a stay in one of our luxury hotels.
[ترجمه گلی افجه ] با اقامت در یکی از هتل های لوکس ما خود را ناز پرورده کنید
[ترجمه ترگمان]خودتان را در یکی از هتل های لوکس خود نگه دارید
[ترجمه گوگل]اقامت در یکی از هتل های لوکس ما را ببخشید

5. Why not pamper yourself after a hard day with a hot bath scented with oils?
[ترجمه ترگمان]چرا بعد از یک روز سخت با یک حمام داغ که بوی روغن داغ می داد، خودت را لوس نکن؟
[ترجمه گوگل]چرا پس از یک روز سخت با یک حمام داغ با روغن های معطر غرق نشوید؟

6. Pamper him with a shave, facial, massage, pedicure, manicure and more!
[ترجمه ترگمان]با ریش تراشی، ماساژ صورت، مانیکور، مانیکور، مانیکور، ناخن و بیشتر!
[ترجمه گوگل]پاشیدن او را با تراشیدن، صورت، ماساژ، پدیکور، مانیکور و بیشتر!

7. I coddle the beets, radishes, and yellow squash, pamper the chives and basil; overindulge the tomatoes.
[ترجمه ترگمان]من چغندر، تربچه، و اسکواش زرد را نوازش می کنم، ریحان و ریحان را ناز پرورده، و tomatoes را overindulge
[ترجمه گوگل]چغندر، تربچه و اسکواش زرد، چیپس ها و ریحان را ترجیح می دهم گوجه فرنگی را بیش از حد تحمل کنید

8. Pamper a friend with a natural beauty product by post.
[ترجمه ترگمان]دوستی با یک محصول با زیبایی طبیعی به وسیله پست
[ترجمه گوگل]یک دوست با یک محصول زیبایی طبیعی را از طریق پست بنویسید

9. And, this Valentines Day, pamper yourself.
[ترجمه ترگمان]و این روز Valentines، خودت رو لوس کردی
[ترجمه گوگل]و این روز ولنتاین، خودت را لعنت کن

10. Opportunities to pamper yourself may unfold.
[ترجمه ترگمان]فرصت هایی برای لوس کردن خودتان ممکن است آشکار شود
[ترجمه گوگل]ممکن است فرصت های خود را از بین ببرید

11. You need to pamper yourself and let your charm come through.
[ترجمه ترگمان]تو باید خودت رو لوس کنی و بذاری your بیاد تو
[ترجمه گوگل]شما باید خودتان را از بین ببرید و جذابیت خود را از بین ببرید

12. Why don't you let your mother pamper you for a while?
[ترجمه ترگمان]چرا به مادرت اجازه نمیدی چند وقت تو رو لوس کنه؟
[ترجمه گوگل]چرا اجازه نمی دهید که مادر شما برای مدتی شما را لعنت کند؟

13. Wade was afraid but I didn't pamper him.
[ترجمه ترگمان]وید می ترسید، اما من او نو لوس نمی کنم
[ترجمه گوگل]واد ترسید، اما من او را لعنت نکردم

14. Don't pamper damp scamp tramps that camp under ramp lamps.
[ترجمه ترگمان]tramps لوس damp رو لوس نکن که زیر نور چراغ برق اردو زده باشن
[ترجمه گوگل]نترسید که اسلحه های مرطوب را که کمپ زیر لامپ های رمپ پرتاب می کند، نشکنید

15. This is the best way to pamper myself.
[ترجمه ترگمان]این بهترین راهه که خودم رو لوس کنم
[ترجمه گوگل]این بهترین راه برای خودم است

a pampered child

بچه نازپرورده


Being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust.

فروشنده‌ی سیار‌بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خود را اقناع کند.


پیشنهاد کاربران

لوس کردن

تحویل گرفتن

حال دادن - لوس کردن

لوس کردن. توجه زیاد به کسی کردن

لوس کردن کسی
به عبارتی بیش از اندازه مهربون بودن

با توجه به موقعیت و معنی کلی جمله، ناز کشی کردن و منت کشی کردن هم معنی میده

( فعل ) به ناز و متنعم پروردن


کلمات دیگر: