کلمه جو
صفحه اصلی

nestle


معنی : لانه کردن، اشیان گرفتن، در اغوش کسی خوابیدن، اسودن
معانی دیگر : لمیدن، آسودن، آرمیدن، غنودن، (در جای دنج یا باصفا یا محفوظ) قرار داشتن، (در اصل) لانه گزیدن، آشیان کردن

انگلیسی به فارسی

اشیان گرفتن، لانه کردن، اسودن، در اغوش کسی خوابیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: nestles, nestling, nestled
(1) تعریف: to lie close or curled up, as for warmth or affection.
مترادف: cuddle, curl up, nuzzle, snuggle
مشابه: caress, embrace, huddle, hug, squeeze

- The puppies nestled near their mother.
[ترجمه ترگمان] توله سگ ها در نزدیکی مادرشان قرار گرفتند
[ترجمه گوگل] توله سگها نزدیک مادرشان بودند

(2) تعریف: to lie or be situated in a sheltered location or refuge.
مترادف: nest
مشابه: dwell, ensconce, lodge, settle, settle down

- They lived in a small cabin that nestled in the woods.
[ترجمه ترگمان] آن ها در کلبه ای کوچک زندگی می کردند که در جنگل پناه گرفته بودند
[ترجمه گوگل] آنها در یک کابین کوچک که در جنگل قرار داشتند زندگی کردند
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: nestler (n.)
• : تعریف: to place or press snugly or affectionately.
مترادف: snuggle
مشابه: cuddle, huddle, nuzzle, press

- The child nestled her head against her mother's shoulder.
[ترجمه ترگمان] بچه سرش را روی شانه مادرش قرار داد
[ترجمه گوگل] کودک سرش را روی شانه مادرش گذاشت

• swiss corporation headquartered in vevey, worldwide manufacturer and distributor of food products
nest, be settled comfortably, live; snuggle, curl up close to (especially for warmth); hold closely (like a baby), cuddle, make comfortable
if you nestle somewhere, you move into a comfortable position, often by pressing against someone or something soft.
if a house or village nestles somewhere, it is in that place or position and seems safe or sheltered.
see also nestling.

مترادف و متضاد

لانه کردن (فعل)
kennel, nestle

اشیان گرفتن (فعل)
nest, nestle

در اغوش کسی خوابیدن (فعل)
nestle

اسودن (فعل)
rest, nestle, unbuckle

curl up


Synonyms: bundle, burrow, cuddle, huddle, lie against, lie close, make snug, move close, nuzzle, settle down, snug, snuggle, take shelter


جملات نمونه

1. She'd sniffle and nestle closer and even with the peculiar haircut I'd know she wasn't any boy.
[ترجمه ترگمان]او اشک می ریخت، و حتی با موهای عجیب که من می شناختم، پسری نبود
[ترجمه گوگل]او می دانست که او هیچکدام از پسرها را ندیده بود و حتی با آرایش وحشتناکی لرزید

2. Further down the island, little picturesque old villages nestle into the countryside.
[ترجمه ترگمان]کمی پایین تر از جزیره، روستاهای کوچک و زیبای قدیمی، در حومه شهر، در حال تاخت و تاز بودند
[ترجمه گوگل]در کنار جزیره، روستاهای قدیمی کوچکی که در اطراف حومه زندگی می کنند، در کنار هم قرار دارند

3. I bought the shares because I thought Nestle was a low-risk investment.
[ترجمه ترگمان]من سهام را خریدم چون فکر می کردم که نستله یک سرمایه گذاری با ریسک پایین است
[ترجمه گوگل]من سهام را خریدم چون فکر می کردم نستله یک سرمایه گذاری با ریسک کم است

4. Peaches, apricots, plums and nectarines nestle amid thousands of acres of vine, originally planted for table grapes and wine.
[ترجمه ترگمان]هلو، زردآلو، آلو و nectarines، در میان هزاران هکتار درخت مو، در اصل برای انگور و شراب کاشته شد
[ترجمه گوگل]هلو، زردآلو، آلو و نکتارینها در میان هزاران هکتار از انگور، که در اصل برای انگور و انگور روی میز قرار می گیرند، لانه می کنند

5. Hotels and houses nestle among the vegetation.
[ترجمه ترگمان]هتل ها و خانه ها در میان پوشش گیاهی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]هتل ها و خانه ها در میان پوشش گیاهی قرار دارند

6. The presidential offices nestle behind this and a balcony provides a fine platform from which the public can be addressed.
[ترجمه ترگمان]دفتر ریاست جمهوری، در پشت این، و یک بالکن، پلت فرم خوبی را فراهم می کند که از آن مردم می توانند مورد توجه قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]دفاتر ریاست جمهوری در پشت این صندلی قرار می گیرند و بالکن یک پلت فرم خوب را فراهم می کند که از طریق آن مردم می توانند مورد توجه قرار گیرند

7. Nestle and Pepsi and others piled into the freshly made iced tea area.
[ترجمه ترگمان]Nestle و پپسی و بقیه در منطقه چای تازه درست شده چیده شده بودند
[ترجمه گوگل]نستله و پپسی و دیگران در منطقه چای یخ زده تازه ساخته شده اند

8. Peter Brabeck, Nestle chief executive, has shown a preference for pet food over people food.
[ترجمه ترگمان]پیتر Brabeck، مدیر اجرایی \"نستله\"، علاقه خود را نسبت به غذای حیوانات خانگی نسبت به غذا نشان داده است
[ترجمه گوگل]پیتر برابک، مدیر اجرایی نستله، ترجیح داده است غذای حیوانات را به مردم غذا نشان دهد

9. Nestle has been itching for a big deal and Ralston must have been at the top of their list of potential targets.
[ترجمه ترگمان]نستله منتظر یک معامله بزرگ بوده و رالستون در صدر فهرست اهداف بالقوه قرار داشته است
[ترجمه گوگل]نستله برای یک قرارداد بزرگ خارش داشته است و رالستون باید در بالای لیستی از اهداف بالقوه قرار داشته باشد

10. Nestle posted 1994 net profit of 94 billion francs, before items.
[ترجمه ترگمان]نستله در سال ۱۹۹۴، سود خالص ۹۴ میلیارد فرانک را قبل از این که اقلام مورد استفاده قرار گیرند، اعلام کرد
[ترجمه گوگل]نستله در سال 1994 درآمد خالص 94 میلیارد فرانک، قبل از اقلام بود

11. Inland, picturesque villages nestle in the wooded Brendon Hills.
[ترجمه ترگمان]در قسمت های داخلی و داخلی، روستاهای زیبایی، در تپه های پوشیده از درخت Hills، دیده می شدند
[ترجمه گوگل]در داخل، روستاهای زیبا در لندن برندون تپه ای پوشیده شده است

12. Who tells Nestle not to promote the bottle feeding that may give a slum child fatal diarrhoea?
[ترجمه ترگمان]چه کسی به نستله می گوید که مصرف بطری که ممکن است موجب اسهال شدید کودک شود را ترویج نکند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی به نستله می گوید که تغذیه بطری را ترویج نکند، که ممکن است اسهال کشنده کودکتان را از بین ببرد؟

13. Others nestle more gently around small meandering streams.
[ترجمه ترگمان]افراد دیگر به آرامی در اطراف جویبارهای کوچک و پر پیچ وخم خم شدند
[ترجمه گوگل]دیگران به راحتی در اطراف جریان های پر سر و صدا کوچک حرکت می کنند

14. Today Nestle said second - half organic sales growth will accelerate.
[ترجمه ترگمان]امروزه نستله گفت که رشد نیمه دوم فروش ارگانیک، تسریع خواهد شد
[ترجمه گوگل]امروز نستله گفت که رشد نیمه فروش آلی در آستانه افزایش خواهد یافت

He nestled quietly into the cushions.

او به‌آرامی در میان متکاها لمید.


The infant nestled at his mother's breast.

نوزاد بر سینه‌ی مادرش غنوده بود.


He nestled himself into the warm bed.

او در بستر گرم غنود.


rustic houses nestling in the green valley

خانه‌های روستایی که در دره‌ی سرسبز قرار دارند


پیشنهاد کاربران

در آغوش کسی خوابیدن❤️

احاطه شدن توسط چیزی, محصور شدن

لمیدن
در جای امن قرار داشتن


کلمات دیگر: