کلمه جو
صفحه اصلی

onomastic


معنی : کینه، اسمی، وابسته به اسم، مرکب از اسم
معانی دیگر : وابسته به نام، نام وار

انگلیسی به فارسی

وابسته به اسم، اسمی، مرکب از اسم، کینه


اتماماتیک، وابسته به اسم، اسمی، مرکب از اسم، کینه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to proper names.

• of or dealing with names

مترادف و متضاد

کینه (صفت)
onomastic

اسمی (صفت)
nominal, onomastic, substantival

وابسته به اسم (صفت)
onomastic

مرکب از اسم (صفت)
onomastic

پیشنهاد کاربران

onomastic ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: نام شناختی
تعریف: مربوط به نام


کلمات دیگر: