کلمه جو
صفحه اصلی

none


معنی : هیچ، ابدا، بهیچ وجه، هیچ یک، هیچ کدام، اصلا، نه
معانی دیگر : هیچکس، کسی (جز)، (با فعل جمع) کسی، چیزی، به هیچ وجه، به هیچ صورت، (قدیمی) بدون، بی -، (کلیسای کاتولیک) دعای بعد از ظهر، نیایش پنجم

انگلیسی به فارسی

هیچ، هیچیک، هیچکدام، بهیچوجه، نه، ابدا، اصلا


هیچ یک، اصلا، هیچ، هیچ کدام، ابدا، بهیچ وجه، نه


انگلیسی به انگلیسی

ضمیر ( pronoun )
(1) تعریف: no person or thing; not one.
متضاد: all

- None of the cookies is left.
[ترجمه ترگمان] هیچ یک از آن ها باقی نمانده است
[ترجمه گوگل] هیچ یک از کوکی ها باقی نمانده است

(2) تعریف: (used with a pl. verb) no persons or things; no one.
متضاد: all, multitude

- Several tried but none succeeded.
[ترجمه امل خ] چندین تلاش کرد ولی هیچ موفق نشد
[ترجمه ترگمان] چند نفر سعی کردند اما موفق نشدند
[ترجمه گوگل] چند تلاش کرد اما موفق نشد

(3) تعریف: not any.
متضاد: all

- Bad food is better than none.
[ترجمه ترگمان] غذای نامناسب از هیچ کدام بهتر است
[ترجمه گوگل] مواد غذایی بد بهتر از هیچ کدام نیست

(4) تعریف: no part.
متضاد: entirety

- It's none of my business.
[ترجمه ترگمان] به من مربوط نیست
[ترجمه گوگل] به من مربوط نیست
قید ( adverb )
• : تعریف: in no way; not at all.

- They arrived none too soon.
[ترجمه خديجه] انها سروقت نرسیدن
[ترجمه ترگمان] آن ها به زودی به آنجا رسیدند
[ترجمه گوگل] آنها خیلی زود وارد شدند

• in no way; not at all
no person; not at all; nothing
none means not a single thing or person, or not even a small amount of a particular thing.
you use none too to mean `not at all'.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هیچ یک

مترادف و متضاد

هیچ (ضمير)
any, none, nothing

ابدا (ضمير)
whatsoever, none, nothing, anything

بهیچ وجه (ضمير)
whatsoever, none

هیچ یک (ضمير)
none, neither

هیچ کدام (ضمير)
none

اصلا (قید)
ever, none, nix

نه (لفظ)
none, not

not one thing


Synonyms: nil, nobody, no one, no one at all, no part, not a bit, not any, not anyone, not anything, not a soul, not a thing, nothing, not one, zero, zilch


Antonyms: some


جملات نمونه

of none effect

بدون هیچ‌گونه اثر


He was offered a different job, but he would have none of it.

به او شغل دیگری پیشنهاد شد؛ ولی اصلاً قبول نکرد.


It is none the worse for wear.

در اثر استعمال به‌هیچ‌وجه بدتر نشده است.


He has none of his father's courage.

اصلاً شجاعت پدرش را ندارد.


I want none of it.

اصلاً نمی‌خواهم.


1. none but nemat can do it
کسی جز نعمت نمی تواند آن کار را انجام بدهد.

2. none can partake of the meal until the master has had his fill
تا ارباب سیر نشده هیچکس نمی تواند از غذا بخورد.

3. none of his predictions came true
هیچیک از پیشگویی های او درست در نیامد.

4. none of his sisters is alive
هیچکدام از خواهرهایش زنده نیستند.

5. none of the brothers survived the war
هیچکدام از برادران از جنگ جان سالم به در نبردند.

6. none of those books is worth reading
هیچیک از آن کتابها ارزش خواندن ندارد.

7. none other than hassan could do it
کسی جز حسن نمی توانست آن کار را انجام بدهد.

8. none of your concern
به شما (تو) مربوط نیست،به شما مربوط نمی شود

9. none other (than)
هیچکس دیگر (حاکی از تعجب)

10. none the wiser
دارای همان اطلاعات پیشین (نه بیشتر)

11. none too
نه خیلی،نه زیاد

12. if none of these persuations move you
اگر هیچیک از این محضورها شما را تحت تاثیر قرار ندهد

13. of none effect
بدون هیچ گونه اثر

14. bar none
بدون استثنا،کلا،به جز

15. have none of (something)
اصلا نخواستن،کاملا رد کردن

16. he has none of his father's courage
اصلا شجاعت پدرش را ندارد.

17. i want none of it
اصلا نمی خواهم.

18. it is none of your business!
به تو هیچ ارتباطی ندارد!

19. it is none the worse for wear
در اثر استعمال به هیچ وجه بدتر نشده است.

20. second to none
از همه بهتر

21. there are none so blind as those who will not see
آنان که چشم دارند و نمی بینند از همه کورترند

22. she partakes of none of her mother's talents
او هیچ یک از استعدادهای مادرش را ندارد.

23. the best bar none
قطعا از همه بهتر

24. the food was none too good
خوراک چندان تعریفی نداشت.

25. with malice toward none
با بداندیشی نسبت به هیچ کس

26. far from easy, none too easy, no easy task
نه چندان آسان،دشوار

27. their new bride was none other than my former servant!
عروس جدید آنها همان کلفت سابق من بود!

28. ahmad approached five people but none of them agreed to help
احمد به پنج نفر مراجعه کرد ولی هیچکدام حاضر به کمک نشدند.

29. a writer than whom there is none finer
نویسنده ای که خوبتر از او وجود ندارد

30. an old car is better than none at all
یک ماشین قراضه از هیچ بهتر است.

31. as a painter he is second to none
از نظر نقاشی رودست ندارد.

32. i was looking for apples; i saw none on the table
دنبال سیب می گشتم - روی میز چیزی (سیبی) ندیدم.

33. they are so clannish that they invited none but their own family to the wedding
آن قدر طایفه پرست هستند که جز اعضای ایل و تبار خود هیچکس را به عروسی دعوت نکردند.

34. i listened to his explanations, but i was none the wiser
به توضیحات او گوش دادم ولی چیز تازه ای دستگیرم نشد.

35. he was offered a different job, but he would have none of it
به او شغل دیگری پیشنهاد شد ولی اصلا قبول نکرد.

None of his predictions came true.

هیچ‌یک از پیشگویی‌های او درست درنیامد.


None of those books is worth reading.

هیچ‌یک از آن کتاب‌ها ارزش خواندن ندارد.


None of his sisters is alive.

هیچ‌کدام از خواهرهایش زنده نیستند.


None but Nemat can do it.

کسی جز نعمت نمی‌تواند آن کار را انجام بدهد.


I was looking for apples; I saw none on the table.

دنبال سیب می‌گشتم - روی میز چیزی (سیبی) ندیدم.


An old car is better than none at all.

یک ماشین قراضه از هیچ بهتر است.


money? I have none!

پول؟ هیچی ندارم!


their new bride was none other than my former servant!

عروس جدید آنها همان کلفت سابق من بود!


The food was none too good.

خوراک چندان تعریفی نداشت.


اصطلاحات

have none of (something)

اصلاً نخواستن، کاملاً رد کردن


none other (than)

هیچ‌کس دیگر (حاکی از تعجب)


none too

نه خیلی، نه زیاد


پیشنهاد کاربران

هیچ، هیچی، هیچ چیز

افسردگی

No in no way

In no way ; not at all

ابدا، هرگز

None of the time=هیچوقت
It is positive of "all the time"


کلمات دیگر: