کلمه جو
صفحه اصلی

on purpose


معنی : عمدا
معانی دیگر : عمدی، تعمدا، دانسته، آگاهانه، قصدا، ازروی تعمد، یک کاره

انگلیسی به فارسی

از قصد، عمدا


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: deliberately; intentionally.

• purposefully, intentionally

مترادف و متضاد

عمدا (قید)
purposely, deliberately, intentionally, on purpose

جملات نمونه

1. You did that on purpose, you cheeky little devil!
[ترجمه بهادر اسلامی] از روی عمد این کار رو کردی ، تو شیطون کوچولو ی پررو @لَنگویچ
[ترجمه ترگمان]تو عمدا این کار رو کردی شیطون کوچولو
[ترجمه گوگل]شما این کار را با هدف انجام دادید، شما شیاطین کوچک!

2. A few bidders inflated the prices on purpose.
[ترجمه ترگمان]چند پیشنهاد دهنده قیمت را به عمد متورم کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از داوطلبان قیمت ها را به طور قابل توجهی افزایش دادند

3. He slammed the door on purpose.
[ترجمه ترگمان]در را به عمد به هم کوبید
[ترجمه گوگل]او به طور دلخواه به سمت درب رفت

4. I came here on purpose to see you.
[ترجمه امیرمحمد] من عمدا اومدم اینجا که تورو ببینم
[ترجمه ترگمان]اومدم اینجا که تو رو ببینم
[ترجمه گوگل]من برای رسیدن به اینجا آمده ام

5. I didn't do it on purpose - it was an accident.
[ترجمه ترگمان]من عمدا این کار رو نکردم اون یه حادثه بود
[ترجمه گوگل]من آن را به طور مستقیم انجام ندادم - این یک تصادف بود

6. I don't think he stepped on your toes on purpose.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم عمدا روی پنجه پا پا گذاشته باشد
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که او بر روی انگشتان شما تمرکز کند

7. I didn't hurt your pride on purpose.
[ترجمه ترگمان]من از قصد تو به غرور تو صدمه نزدم
[ترجمه گوگل]من غرور خود را به هدف صدمه دیده است

8. She seems to do these things on purpose.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او این کارها را عمدا انجام می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که این کارها را با هدف انجام میدهد

9. He did it on purpose, knowing it would annoy her.
[ترجمه ترگمان]او عمدا این کار را کرد و می دانست که این موضوع او را ناراحت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او این کار را با هدف انجام داد، دانست که او را آزار می دهد

10. Are they doing it on purpose? Probably not.
[ترجمه ترگمان]عمدا این کار را می کنند؟ احتمالا نه
[ترجمه گوگل]آیا آنها به طور خاص انجام می دهند؟ احتمالا نه

11. Fire investigators believe the fire was set on purpose.
[ترجمه ترگمان]بازرسان آتش نشانی بر این باورند که آتش عمدی بوده است
[ترجمه گوگل]محققان آتش نشانی معتقدند آتش به طور خاص تنظیم شده است

12. Its white fur looked unnatural, bleached on purpose, for a disguise.
[ترجمه ترگمان]موی سفیدش غیر طبیعی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]خز سفید آن به نظر غیر طبیعی، به طور خاص سفید شده بود، برای پوشیدن

13. I spilled my drink on purpose -- I needed an excuse to leave the room.
[ترجمه ترگمان]من نوشیدنی ام رو روی عمد ریختم - یه بهونه لازم داشتم که اتاق رو ترک کنم -
[ترجمه گوگل]من نوشیدنی خود را به طور هدفمند ریختم - برای اینکه اتاق را ترک کنم، بهانه ای داشتم

14. If it was on purpose, the culmination of some evil conspiracy, well of course it will happen again.
[ترجمه ترگمان]اگر عمدی بود، نقطه اوج یک توطئه شیطانی، خب، البته، دوباره اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]اگر هدف آن بود، نقطه اوج توطئه بد است، البته این بار دوباره اتفاق خواهد افتاد

15. Yeah, we keep it that way on purpose.
[ترجمه ترگمان] آره، از عمد این قضیه رو ادامه میدیم
[ترجمه گوگل]بله، ما آن را به نحوی به طور هدفمند نگه می داریم

پیشنهاد کاربران

از قصد

از قصد، کار عمدی

عمدا

عامدانه، تعمدانه

آگاهانه

intentionally
از روی عمد

مثال :
. I didn't do that on purpose
از روی عمد اون کار رو انجام ندادم .


@لَنگویچ

deliberately

I think my daughter did this on purpose
عمداً - از روی عمد
Deliberately
Intentionally

آرایش یا ساختار چیزی


کلمات دیگر: