کلمه جو
صفحه اصلی

optional


معنی : انتخابی، اختیاری
معانی دیگر : گزینشی، به دلخواه

انگلیسی به فارسی

اختیاری، انتخابی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: optionally (adv.)
• : تعریف: not required; left to one's choice.
مترادف: discretionary, elective
متضاد: compulsory, imperative, mandatory, obligatory, required, requisite
مشابه: alternative, voluntary

• left to one's choice, not compulsory, voluntary, discretionary
if something is optional, you can choose whether you do it or not.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اختیاری ؛ مجاز
[حقوق] خیاری

مترادف و متضاد

انتخابی (صفت)
adoptive, selective, elective, optional, appointive

اختیاری (صفت)
free, optional, arbitrary, voluntary, freewill

possible; available as choice


Synonyms: alternative, arbitrary, discretional, discretionary, elective, extra, facultative, free, noncompulsory, nonobligatory, no strings attached, not required, open, unforced, unrestricted, up to the individual, volitional, voluntary


Antonyms: compulsory, forced, required


جملات نمونه

1. wearing mourning clothes is optional
پوشیدن لباس عزاداری اختیاری است.

2. the dropping of "ly" in the word "slowly" is optional
انداختن "ly" از واژه ی "slowly" اختیاری است.

3. Growing old is mandatory; growing up is optional.
[ترجمه چیمن] رشد عمر اجباری است، اما رشد رو به بالا ( معنویات ) اختیاری است
[ترجمه ترگمان]پیر شدن اجباری است؛ رشد در حال افزایش اختیاری است
[ترجمه گوگل]رشد قد اجباری است رشد می کند اختیاری است

4. The extra language classes are entirely optional.
[ترجمه ترگمان]کلاس های زبان اضافی کاملا اختیاری هستند
[ترجمه گوگل]کلاس های زبان اضافی کاملا اختیاری است

5. Optional extras include cooking tuition at a top restaurant.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن موارد اضافی اختیاری شامل پرداخت شهریه در یک رستوران عالی است
[ترجمه گوگل]لوازم اضافی شامل پخت و پز مسکن در یک رستوران برتر است

6. Students choose from optional subjects in addition to the core curriculum.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان علاوه بر برنامه درسی اصلی، از موضوعات اختیاری استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]دانشجویان علاوه بر برنامه درسی اصلی، از موضوعات اختیاری نیز انتخاب می شوند

7. Music is an optional extra at our school.
[ترجمه ترگمان]موسیقی در مدرسه ما اختیاری است
[ترجمه گوگل]موسیقی در مدرسه ما اختیاری است

8. Is English an optional lesson, or does everyone have to learn it?
[ترجمه ترگمان]آیا انگلیسی درسی اختیاری است یا همه باید آن را یاد بگیرند؟
[ترجمه گوگل]آیا انگلیسی درس های اختیاری است یا همه باید آن را یاد بگیرند؟

9. The other excursions are optional.
[ترجمه ترگمان]گردش های دیگر اختیاری هستند
[ترجمه گوگل]تورهای دیگر اختیاری هستند

10. I'm doing two optional modules.
[ترجمه ترگمان]من دو مدول اختیاری دارم
[ترجمه گوگل]من دو ماژول اختیاری را انجام می دهیم

11. My phone came with 20 optional ringtones.
[ترجمه ترگمان]تلفنم با ۲۰ تا موبایل اختیاری اومد
[ترجمه گوگل]تلفن من با 20 آهنگ زنگ اختیاری عرضه شد

12. The goods are optional, but only one.
[ترجمه ترگمان]کالاها اختیاری هستند، اما فقط یکی
[ترجمه گوگل]کالاها اختیاری هستند، اما فقط یک

13. Tinted windows and a sunroof are optional extras .
[ترجمه ترگمان]پنجره ها و a اضافی اختیاری هستند
[ترجمه گوگل]پنجره های رنگی و سقف کابین، اجزای اضافی هستند

14. Certain courses are compulsory, others are optional.
[ترجمه ترگمان]دوره های ویژه ای اجباری هستند و برخی دیگر اختیاری هستند
[ترجمه گوگل]دوره های خاصی اجباری هستند، بعضی دیگر اختیاری هستند

Wearing mourning clothes is optional.

پوشیدن لباس عزاداری اختیاری است.


پیشنهاد کاربران

اختیاری

هو
مجاز ، اختیاری.

مجاز


کلمات دیگر: