کلمه جو
صفحه اصلی

nomination


معنی : نامزدی، کاندید، تعیین، نام گذاری
معانی دیگر : نامبری، کاندید سازی، اسم گذاری، نامزدی در انتخابات

انگلیسی به فارسی

نام گذاری، کاندید، تعیین، نامزدی (در انتخابات)


نامزد شدن، نامزدی، کاندید، تعیین، نام گذاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of nominating, or the fact or condition of being nominated, esp. for office.
مترادف: designation
مشابه: appointment, choice, pick, proposal, selection, suggestion

• appointment; proposal of a candidate (for an office or an honor)
a nomination is an official suggestion of someone as a candidate in an election or for a job.
the nomination of someone to a job or position is their appointment to that job or position.

مترادف و متضاد

نامزدی (اسم)
affiance, nomination, candidacy, engagement, betrothal, candidature, trothplight, candidate ship, troth, espousal

کاندید (اسم)
nomination, candidacy, candidate, postulancy

تعیین (اسم)
signification, nomination, specification, designation, determination, definition, fixation

نام گذاری (اسم)
nomination, nomenclature, denomination

appointment for responsibility


Synonyms: choice, designation, election, naming, proposal, recommendation, selection, suggestion


جملات نمونه

1. they ratified his nomination
آنان نامزدی او را تایید کردند.

2. the committee passed his nomination
کمیته نامزدی او را تصویب کرد.

3. she is sure to get the nomination
او حتما کاندید خواهد شد.

4. She is standing for the Democratic Party presidential nomination.
[ترجمه ترگمان]او برای نامزدی حزب دموکرات نامزد شده است
[ترجمه گوگل]او برای نامزدی ریاست جمهوری حزب دموکرات ایستاده است

5. Who will get the Republican nomination for president?
[ترجمه ترگمان]چه کسی نامزد انتخابات ریاست جمهوری خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی نامزد جمهوریخواهان برای رئیس جمهور خواهد شد؟

6. They say he's certain to get a nomination for best supporting actor.
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که او مطمئن است که نامزد بهترین بازیگر مکمل خواهد شد
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که مطمئنا نامزدی برای بهترین بازیگر حمایت کننده را دریافت می کند

7. She has withdrawn her nomination as chairman.
[ترجمه ترگمان]او نامزدی خود را به عنوان رئیس انتخاب کرده است
[ترجمه گوگل]او نامزد خود را به عنوان رئیس انتخاب کرده است

8. Few people pronounced for his nomination.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از مردم برای نامزدی وی اعلام جرم کردند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم برای نامزدی خود اعلام کردند

9. He won the nomination as Democratic candidate for the presidency.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کاندیدای دموکرات برای ریاست جمهوری برنده شد
[ترجمه گوگل]او نامزدی به عنوان نامزد دموکرات برای ریاست جمهوری برنده شد

10. His nomination, while strongly backed by the President, has received tepid support in the Senate.
[ترجمه ترگمان]نامزدی وی، در حالی که رئیس جمهور به شدت مورد حمایت رئیس جمهور قرار گرفته است، در مجلس سنا مورد حمایت چندانی قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]نامزد او، در حالی که به شدت از سوی رئیس جمهور پشتیبانی می شود، در سنا از حمایت های خشن برخوردار است

11. John is favorite to get the nomination for club president.
[ترجمه ترگمان]جان مورد علاقه اوست که کاندید ریاست جمهوری شود
[ترجمه گوگل]جان جان برای انتخاب نامزدی برای رئیس جمهور باشگاه مورد علاقه است

12. John is favourite to get the nomination for club president.
[ترجمه ترگمان]جان دوست دارد کاندیدای ریاست جمهوری شود
[ترجمه گوگل]جان جان برای انتخاب نامزدی برای رئیس جمهور باشگاه مورد علاقه است

13. They opposed the nomination of a junior officer to the position of Inspector General of Police.
[ترجمه ترگمان]آن ها با معرفی یک افسر جوان به مقام بازرس کل پلیس مخالفت کردند
[ترجمه گوگل]آنها مخالف نامگذاری یک افسر جوان به سمت سرمفتش خاص پلیس بودند

14. He quickly won his party's nomination to contest the elections.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت نامزد حزب خود شد تا در انتخابات رقابت کند
[ترجمه گوگل]او به سرعت نامزدی حزب خود را برای رقابت در انتخابات به دست آورد

The Senate approved all of the President's nominations.

سنا همه‌ی نامزدهای پیشنهادی از سوی رئیس‌جمهور را پذیرفت.


She is sure to get the nomination.

او حتماً کاندید خواهد شد.


پیشنهاد کاربران

معرفی

یکی از معانی:
به کار گماری


کلمات دیگر: