1. under the pall of night
در سیاهی شب
2. under the pall of secrecy
زیر سیه پرده ی اختفا
3. the sad news cast a pall over the marriage ceremony
آن خبر ناگوار مراسم ازدواج را تیره و تار کرد.
4. village lights shimmered from behind the pall of mist
چراغ های دهکده از ماورای پرده ای از مه سوسو می زدند.
5. His funny stories begin to pall on his listeners after the second time of telling.
[ترجمه عاطفه] داستان های خنده دار او بعد از دومین بار گفتن شروع به خسته کردن شنوندگان کرد
[ترجمه ترگمان]داستان های خنده دار او پس از دومین بار بازگو کردن شنوندگانش شروع به پخش می کند
[ترجمه گوگل]داستان های خنده دار او پس از بار دوم گفتن به شنوندگان خود می افتد
6. Gradually, the novelty of city life began to pall.
[ترجمه ترگمان]کم کم، تازگی زندگی شهری در حال تغییر بود
[ترجمه گوگل]به تدریج نوآوری در زندگی شهری شروع شد
7. The pleasures of sunbathing began to pall after a week on the beach.
[ترجمه ترگمان]لذت حمام آفتاب گرفتن پس از یک هفته در ساحل آغاز شد
[ترجمه گوگل]لذت آفتاب گرفتن پس از یک هفته در ساحل شروع شد
8. Even the impressive scenery began to pall on me after a few hundred miles.
[ترجمه ترگمان]حتی مناظر impressive بعد از چند صد میل شروع به پرده شدن کردند
[ترجمه گوگل]حتی مناظر چشمگیر پس از چند صد مایل به من افتادند
9. The unrest has cast a pall over what is usually a day of national rejoicing.
[ترجمه ترگمان]ناآرامی بر سر آنچه معمولا یک روز شادی ملی است، سایه انداخته است
[ترجمه گوگل]ناآرامی ها بیش از آن چیزی است که معمولا روز شادی ملی است
10. The area is enveloped in a pall of neglect.
[ترجمه ترگمان]این منطقه در هاله ای از بی توجهی پیچیده شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه در یک بی نظمی قرار دارد
11. A pall of thick grey smoke hung over the buildings.
[ترجمه ترگمان]پرده دود غلیظ خاکستری روی ساختمان ها آویخته بود
[ترجمه گوگل]یک بطری دود خاکستری ضخیم روی ساختمانها افتاد
12. News of her death cast a pall over the event.
[ترجمه ترگمان]خبر مرگ او بر این رویداد سرپوش گذاشت
[ترجمه گوگل]اخبار مرگ او یک گلوله بر روی این رویداد است
13. A pall of smoke hung over the town.
[ترجمه ترگمان]پرده دود بر فراز شهر آویخته بود
[ترجمه گوگل]یک توپ دودی روی این شهر افتاد
14. A pall of yellow smoke hung over the quarry.
[ترجمه ترگمان]پرده دود زرد رنگ بالای معدن را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]یک بطری از دود زرد روی این معدن افتاد
15. He was a coffin/pall bearer at his father's funeral.
[ترجمه ترگمان]کفن و دفن پدرش در مراسم تدفین پدرش بود
[ترجمه گوگل]او در مراسم خاکسپاری پدرش یک تابوت / پله بود
16. A pall of embarrassment descended on the room.
[ترجمه ترگمان]پرده شرم بر اتاق فرود آمد
[ترجمه گوگل]یک توپ خجالت زده در اتاق