کلمه جو
صفحه اصلی

ordering


معنی : ترتیب، مرتب سازی، سفارش دهی
معانی دیگر : ترتیب، مرتب سازی، سفارش دهی

انگلیسی به فارسی

ترتیب، مرتب سازی، سفارش دهی


مرتب سازی، ترتیب، سفارش دهی


انگلیسی به انگلیسی

• making of an official request for purchase; commanding; arranging

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مرتب کردن، ترتیب، ترتیبی، مرتب سازی، رابطه ی ترتیبی
[آمار] 1. مرتب سازی 2. ترتیب 3. مرتب کردن

مترادف و متضاد

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

مرتب سازی (اسم)
ordering

سفارش دهی (اسم)
ordering

جملات نمونه

1. In July he issued a decree ordering all unofficial armed groups in the country to disband.
[ترجمه ترگمان]او در ماه ژوئیه فرمان داد که همه گروه های مسلح غیر رسمی در کشور منحل شوند
[ترجمه گوگل]در ماه ژوئیه، حکم صادر کرد که تمام گروه های مسلح غیر رسمی در این کشور را منحل کرده است

2. He was perched on a bar stool, ordering a beer.
[ترجمه ترگمان]روی چهارپایه ای نشسته بود و آبجو سفارش می داد
[ترجمه گوگل]او در مدفوع نوار نشسته بود، سفارش یک آبجو

3. A £50 deposit is required when ordering, and the balance is due upon delivery.
[ترجمه ترگمان]سپرده ۵۰ پوندی در هنگام سفارش مورد نیاز است و این تعادل ناشی از تحویل است
[ترجمه گوگل]هنگام سفارش سفارش، مبلغ 50 پوند ضروری است، و تعادل پس از تحویل به حساب می آید

4. The fire officer took command, ordering everyone to leave the building.
[ترجمه ترگمان]افسر آتش نشانی فرمان داد و دستور داد که همه ساختمان را ترک کنند
[ترجمه گوگل]افسر آتش نشانی فرمان را بر عهده گرفت و دستور داد همه را ترک کند

5. I saw him at the bar ordering a beer.
[ترجمه ترگمان]توی بار دیدمش که داره آبجو سفارش میده
[ترجمه گوگل]من او را در نوار سفارش یک آبجو دیدم

6. Remember to specify your size when ordering clothes.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید زمانی که دستور لباس می دهید اندازه خود را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که هنگام سفارش لباس، اندازه خود را مشخص کنید

7. Don'tbe afraid to ask for advice about ordering the meal.
[ترجمه ترگمان]در مورد دستور دادن به غذا نترسید
[ترجمه گوگل]نگران نباشید از مشاوره در مورد سفارش غذا بخواهید

8. Even as a boy he was always ordering his friends about.
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان پسری که همیشه به دوستانش دستور می داد
[ترجمه گوگل]حتی به عنوان یک پسر او همیشه در حال سفارش دوستان خود را در مورد

9. It was obvious he was used to ordering people around. WHICH WORD?
[ترجمه ترگمان]واضح بود که عادت داشت مردم را دور خود جمع کند چه حرفی؟
[ترجمه گوگل]واضح بود که او برای سفارش مردم در اطراف استفاده می شد کدام کلمه؟

10. Always allow for some wastage when ordering building materials.
[ترجمه ترگمان]همیشه در هنگام سفارش مصالح ساختمانی، مقداری ضایعات فراهم کنید
[ترجمه گوگل]هنگام سفارش مصالح ساختمانی، همیشه برای صرفه جویی در هزینه ها وقت بگذارید

11. You can't just come in here and start ordering people around.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی بیای اینجا و به مردم دستور بدی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید به اینجا بروید و مردم را در اطراف خود سفارش دهید

12. Surely there is some way of ordering our busy lives so that we can live in comfort and find spiritual harmony too.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا راهی برای نظم دادن به زندگی شلوغ ما وجود دارد تا بتوانیم در راحتی زندگی کنیم و سازگاری معنوی هم پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]مطمئنا راه هایی برای مرتب کردن زندگی پر مشغله ما وجود دارد تا بتوانیم راحت زندگی کنیم و همچنین هماهنگی معنوی پیدا کنیم

13. His big brother is always ordering him about.
[ترجمه ترگمان] برادر بزرگش همیشه بهش دستور میده
[ترجمه گوگل]برادر بزرگ او همیشه به او سفارش می دهد

14. Booksellers interested in ordering copies should contact BA Marketing on as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان علاقه مند به سفارش دادن به کپی باید هر چه زودتر با مدرک لیسانس ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی هایی که مایل به تهیه نسخه های چاپی هستند، باید در اسرع وقت با بازاریابی BA تماس بگیرند

15. His father cheered him by ordering copies of large maps of the Holy Land at ten guilders each.
[ترجمه ترگمان]پدرش با سفارش دادن به نقشه های بزرگ زمین مقدس، هر کدام به مبلغ گیلدر، او را تشویق کرد
[ترجمه گوگل]پدرش او را با تهیه نسخه های نقشه های بزرگی از سرزمین مقدس در ده گیلدر به او تقدیم کرد

پیشنهاد کاربران

آرایش

نظم، تنظیم

سفارش دادن

سامان بندی

به عنوان صفت: دستوری

منظم شدن ( مهندسی مواد و نانو )


کلمات دیگر: