1. They bade both the merchant and his paramour adieu.
[ترجمه ترگمان]به هر دو بازرگان و معشوقه اش اشاره کردند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو بازرگان و طرفدار او را اداره می کنند
2. Paramour comes to mind, but that is a neuter term.
[ترجمه ترگمان]ذهن فرا می رسد، اما این یک اصطلاح neuter است
[ترجمه گوگل]Paramour به ذهن می آید، اما این یک اصطلاح عجیب است
3. His wife suspected that he had a paramour.
[ترجمه ترگمان]همسرش مظنون بود که اون معشوقه داره
[ترجمه گوگل]همسرش مظنون به اینکه او یک پارامور داشته باشد
4. Embarrassing emails with his paramour surfaced, his wife moved out, and his approval ratings tanked .
[ترجمه ترگمان]نامه های Embarrassing با معشوق خود آشکار شد، همسر او به خارج از کشور نقل مکان کرد و میزان رضایت او tanked بود
[ترجمه گوگل]ایمیل های خجالتی با پارامور خود ظاهر شد، همسرش رفت و رتبه های تاییدش را تکان داد
5. " Thou hast kept the secret of thy paramour.
[ترجمه ترگمان]تو راز paramour رو نگه داشتی
[ترجمه گوگل]'راز نگهداری از تو را حفظ کرده اید
6. And none but thou shalt be my paramour!
[ترجمه ترگمان]تو هم معشوقه من خواهی شد
[ترجمه گوگل]و هیچ چیز جز تو نباید من باشم!
7. Keeps thee here is dark to be his paramour?
[ترجمه ترگمان]تو را اینجا نگه می دارد که معشوقه او باشی؟
[ترجمه گوگل]آیا تو را در اینجا تاریک است؟
8. Ought a convicted adulteress and her paramour husband to be placed in the highest offices of this free and christian land?
[ترجمه ترگمان]باید a و معشوق خود را در عالی ترین مقام های این سرزمین آزاد و مسیحی قرار دهند؟
[ترجمه گوگل]آیا یک زن و شوهر محکوم و شوهر او را در بالاترین دفاتر این سرزمین آزاد و مسیحی قرار داده اید؟
9. If the son of a paramour or a prostitute desire his fathers house, and desert his adoptive father and adoptive mother, and goes to his fathers house, then shall his eye be put out.
[ترجمه ترگمان]اگر پسر یک معشوقه یا یک روسپی به خانه پدرش برود و او را به فرزندی قبول نماید، پدر و مادرش را که به خانه پدرش می رود، رها کند و به خانه پدرش برود
[ترجمه گوگل]اگر پسر یک زن یا یک فاحشه خانه پدرش را دوست دارد و پدر پدر و مادر او را ترک می کند و به خانه پدرش می رود، پس باید چشم او بیرون بیاید
10. Your judgment has been clouded by the sunk-cost fallacy: you hoped to get a master's degree, great food and an Italian paramour.
[ترجمه ترگمان]این استدلال شما برگرفته از سفسطه گران بها است: امید دارید مدرک کارشناسی ارشد، غذای عالی و یک معشوق ایتالیایی بگیرید
[ترجمه گوگل]قضاوت شما از سوء تفاهم غم انگیز است که شما امیدوار بودید که مدرک کارشناسی ارشد، غذای عالی و املاء ایتالیایی را دریافت کنید
11. They saw me with my thin marathoner's body and wondered what it was that I admired in this portly paramour with the plus-size panties.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا با بدن دراز کشیده من دیدند و از خود پرسیدم که آن چه بود که در این معشوقه چاق با شورت اضافه تحسین می کردم
[ترجمه گوگل]آنها من را با بدن ماراتن ناز من دیدند و تعجب کردند که این چه چیزی بود که من در این پارامور پرطرفدار با شورت های با اندازه کامل تحسین می کردم
12. The riot, "the British fans a harsh slap", so that people England's paramour.
[ترجمه ترگمان]در شورش، \"هواداران انگلیس سیلی سختی زدند\"، به طوری که (معشوق)انگلیس (معشوق)
[ترجمه گوگل]شورش، 'بریتانیا طرفداران خشن'، به طوری که مردم انگلستان paramour
13. Shall I believe that unsubstantial death is amorous and keeps you in dark to be his paramour?
[ترجمه ترگمان]آیا باید باور کنم که مرگ من عاشقانه است و تو را در تاریکی نگه می دارد تا معشوقه او شود؟
[ترجمه گوگل]آیا من باور دارم که مرگ ناعادلانه عاشقانه است و شما را در تاریکی نگه می دارد تا به او بخورد؟
14. She sought a divorce on the grounds that her husband had a paramour in another town.
[ترجمه ترگمان]او از این که شوهرش یک معشوقه دیگر در شهر دیگر دارد، تقاضای طلاق کرد
[ترجمه گوگل]او به دنبال طلاق به دلیل اینکه شوهرش در شهر دیگری پارامور داشت