کلمه جو
صفحه اصلی

nonce


معنی : مقصود فعلی، فعلا
معانی دیگر : اکنون، حالا، زمان حال، عجالتا

انگلیسی به فارسی

فعلا، مقصود فعلی، عجالتا


کجایی، مقصود فعلی، فعلا


انگلیسی به انگلیسی

• this moment, present

اسم ( noun )
• : تعریف: the immediately present time or occasion (usu. prec. by for the).

- For the nonce, we will use first names only.
[ترجمه ترگمان] برای لحظه ای، ما فقط از اسامی اول استفاده خواهیم کرد
[ترجمه گوگل] برای nonce، ما تنها از نامهای اول استفاده خواهیم کرد

مترادف و متضاد

مقصود فعلی (اسم)
nonce

فعلا (قید)
actually, indeed, now, presently, nonce

جملات نمونه

1. for the nonce
فعلا،حال،اکنون،این دفعه،برای این بار

2. For the nonce, the credit card industry of China drops behind the occident countries. It shows that it has a large developed chance.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، صنعت کارت اعتباری چین در پشت کشورهای occident قرار دارد این نشان می دهد که یک شانس بزرگ توسعه یافته دارد
[ترجمه گوگل]برای nonce، صنعت کارت اعتباری چین در پشت کشورهای غربی قرار دارد این نشان می دهد که دارای یک فرصت بزرگ است

3. Dotard, a-dozing at the very nonce.
[ترجمه ترگمان]فعلا چرت و پرت چرت می زند
[ترجمه گوگل]Dotard، d-to-a-dozing در nonce بسیار

4. The MEDEA handbag factory is nonce China manufacture cloth artistic pearl embroiders the handbag scale big factory. The design ability exceed front, exports order for goods stabilization.
[ترجمه ترگمان]کارخانه کیف دستی nonce از چین خواسته است تا مروارید هنری پارچه را در کارخانه بزرگ تولید کند توانایی طراحی از جلو بیشتر می شود، سفارش صادرات برای تثبیت کالا
[ترجمه گوگل]کارخانه کیف دستی MEDEA nonce چین تولید پوشاک پارچه مروارید گلدوزی کیف مقیاس بزرگ کارخانه بزرگ است توانایی طراحی فراتر از جلو، سفارش صادرات برای ثبات کالاها

5. He knew that she was not making much headway with finding the nonce, but in fairness neither was he.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که فعلا با پیدا کردن این موضوع هیچ پیشرفتی نداشته است، بلکه در حقیقت هم حق با او نیست
[ترجمه گوگل]او می دانست که او با پیدا کردن nonce موفق نیست، اما در عدالت او نیز بود

6. The badge of the civil and staid I'll tear into shreds for the nonce.
[ترجمه ترگمان]عجالتا نشان ادب و نزاکت من فعلا تکه پاره خواهد شد
[ترجمه گوگل]علامت مدرن و مدرن، من برای خرده مقیاس های مختلف پاره می کنم

7. If the robot goes straight to POSTing the form submission, it will not have loaded the HTML page, and so it will not know the expected value for the nonce.
[ترجمه ترگمان]اگر این ربات یک راست به posting فرم ارسال کند، صفحه HTML را بار نخواهد کرد، بنابراین ارزش مورد انتظار برای nonce را نخواهد دانست
[ترجمه گوگل]اگر ربات مستقیم به ارسال تسلیم فرم برسد، صفحه HTML را بارگیری نمی کند و بنابراین ارزش انتظار برای nonce را نمی داند

8. Bob is a fool, to be dozing at the very nonce.
[ترجمه ترگمان]آخر، باب یک احمق است که در حال چرت زدن است
[ترجمه گوگل]باب یک احمق است، در حال غرق شدن است

9. You can use the little room as a studio for the nonce .
[ترجمه ترگمان]فعلا می توانید از این اتاق کوچک به عنوان یک استودیو استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید اتاق کوچک را به عنوان استودیو برای nonce استفاده کنید

10. To-night, disturbed as was his state, he was rather relieved to find company, and now that notabilities were gathered, he laid aside his troubles for the nonce, and joined in right heartily.
[ترجمه ترگمان]امشب، که از وضع و وضع او ناراحت بود، اندکی خیالش راحت شد، و حالا که notabilities جمع شده بودند، nonce را کنار گذاشت و از ته دل به آن ها ملحق شد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که شباهتی به دولت او نداشته باشد، او برای یافتن شرکت بسیار راحت بود، و اکنون که ناتوانیهای جمعآوری شده است، او مشکلات خود را برای غیرنظامی کنار گذاشت و به صمیم قلب پیوست

11. Her tendency to discover a touch of sadness had for the nonce disappeared.
[ترجمه ترگمان]تمایل او برای پیدا کردن تماسی از اندوه برای لحظه ای ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]تمایل او برای کشف لمس غم و اندوه برای نجیب زاده ناپدید شد

12. This would dissolve a vocabulary into an infinite number of nonce words.
[ترجمه ترگمان]این کار یک واژه نامه را به تعداد نامحدودی از کلمات nonce حل می کند
[ترجمه گوگل]این یک واژگان را به یک تعداد نامتناهی کلمات لغت آزاد می کند

13. You see, this is a poor pen, but it will do for the nonce.
[ترجمه ترگمان]می دانید، این یک قلم ضعیف است، اما برای nonce هم همین کار را می کند
[ترجمه گوگل]می بینید، این قلم ضعیف است اما برای nonce انجام خواهد شد

اصطلاحات

for the nonce

فعلاً، حال، اکنون، این‌دفعه، برای این‌بار


پیشنهاد کاربران

در حال حاضر
علی الحساب
فعلا

تک بار : عدد یا رشته عددی که تنها یک بار در یک خوارزمی/ الگوریتم یا قرارداد امنیتی برای رویارویی با حمله تکرار به کار می رود. مصوَب فرهنگستان زبان فارسی


بچه باز

nonce ( رمزشناسی )
واژه مصوب: تک بار
تعریف: عدد یا رشته عددی که تنها یک بار در یک خوارزمی/ الگوریتم یا قرارداد امنیتی برای رویارویی با حملۀ تکرار به کار می رود


کلمات دیگر: