1. to nick a plate
بشقاب را لب پریده کردن
2. to nick a stick of wood
چوب را خطدار کردن
3. in the nick of time
درست بموقع،سربزنگاه،سروقت،درست بهنگام
4. the razor has a bad nick
تیغ ریش تراشی دندانه ی بدی دارد.
5. Nick finished what he was saying and jumped down from the platform.
[ترجمه ترگمان]نیک جمله اش را تمام کرد و از سکو پایین پرید
[ترجمه گوگل]نیک چیزی را که او گفته بود به پایان رساند و از پلت فرم پایین رفت
6. Nick rolled down his window and spat.
[ترجمه ترگمان]نیک از پنجره پایین غلتید و تف کرد
[ترجمه گوگل]نیک پنجره ی پنجره اش را بریده و نفس می کشد
7. Make a nick in the cloth with the scissors.
[ترجمه ترگمان] یه نیک رو با قیچی درست کن
[ترجمه گوگل]با استفاده از قیچی، یک نکته را در پارچه بردارید
8. Nick Faldo was beaten by Peter Baker in a play-off.
[ترجمه ترگمان]نیک Faldo \"توسط\" پیتر بیکر \"توسط\" پ بی - - ی - - ت - - ر \"کتک خورد\"
[ترجمه گوگل]نیک فالدو توسط پیتر بیکر در یک بازی پیروز شد
9. Nick was comfortably ensconced in front of the TV set.
[ترجمه ترگمان]نیک به راحتی در جلوی تلویزیون نشسته بود
[ترجمه گوگل]نیک به راحتی در مقابل تلویزیون قرار گرفت
10. Nick has always been good at finding cheap flights.
[ترجمه ترگمان]نیک در یافتن پروازهای ارزان همیشه خوب بوده است
[ترجمه گوگل]نیک همیشه در جستجوی پروازهای ارزان قیمت بوده است
11. Nick seemed very pleasant on the phone.
[ترجمه ترگمان]نیک از تلفن خیلی خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]نیک به نظر تلفن بسیار دلپذیر بود
12. Come on, Nick, shake a leg or we'll never be ready in time.
[ترجمه ترگمان]بیا نیک، یه پاشو تکون بده وگرنه هیچ وقت آماده نخواهیم بود
[ترجمه گوگل]بیا، نیک، پا را لرزاند یا ما هرگز در زمان آماده نیستیم
13. Nick sounds like a nice guy.
[ترجمه ترگمان] نیک \"بنظر آدم خوبی میاد\"
[ترجمه گوگل]نیک به نظر می رسد یک پسر خوب است
14. I'm sorry, Nick, I got waylaid.
[ترجمه ترگمان] معذرت می خوام، \"نیک\"، سر راه اومدم
[ترجمه گوگل]من متاسفم، نیک، من روحانی شده
15. Five months after Nick had left her, she married another man on the rebound.
[ترجمه ترگمان]پنج ماه بعد از اینکه نیک او را ترک کرد با یک مرد دیگر ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]پنج ماه پس از آنکه نیک او را ترک کرد، او با یک مرد دیگر ازدواج کرد
16. We got there just in the nick of time.
[ترجمه ترگمان] درست سر موقع رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما فقط در لحظه ای از آنجا آمده ایم