1. painful muscular spasms
گرفتگی های عضلانی دردناک
2. painful problems
مسایل پر درد سر
3. painful shafts of criticism
پیکان های دردآور انتقاد
4. a painful cramp in the left leg
گرفتگی دردناک عضلات پای چپ
5. a painful finger
انگشت دردناک
6. a painful muscle strain
رگ به رگ شدگی دردناک عضله
7. a painful red area on his left thigh
ناحیه ی قرمز و دردناکی روی ران چپش
8. a painful wound
زخم دردناک
9. the painful actuality of the real world
واقعیت دردناک جهان حقیقی
10. the painful news of her death
خبر دردانگیز (محنت بار) مرگ او
11. a long painful journey
مسافرت دراز و پر مشقت
12. massage the painful muscles gently and put a hot towel on them
عضلات دردناک را به آرامی مالش بدهید و حوله ی داغی روی آنها بگذارید.
13. i got many painful rubs and did not complain
خیلی مرارت کشیدم و جیک نزدم.
14. the dying patient's painful screams
نعره های حاکی از درد بیمار مردنی
15. your bruises will be painful for one to two weeks
کوفتگی های شما تا یکی دو هفته دردناک خواهد بود.
16. her convalescence was long and painful
دوران نقاهت او طولانی و دردآمیز بود.
17. separation from his wife and children was painful for him
فراق زن و فرزند برایش دردآور بود.
18. the new shoes made his feet calloused and painful
کفش های نو پاهای او را پینه زده و دردناک کرد.
19. he was holding my wrist and his handgrip was painful
مچ دستم را گرفته بود و فشار دست او دردناک بود.
20. If I cried a tear of painful sorrow,If I lost all hope for a new tomorrow,Would you dry my tear and ease my pain,Would you make me smile once again?
[ترجمه ترگمان]اگر من یک قطره اشک دردناک را از دست دادم، اگر تمام امید را برای یک فردا جدید از دست بدهم، تو اشک های من را خشک می کنی و درد مرا تسکین می دهی؟ آیا می شود یک بار دیگر لبخند بزنم؟
[ترجمه گوگل]اگر گریه پریشکی دردناکی داشته باشم، اگر من امیدم را برای فردا تازه ای از دست دادم، آیا اشک را خشک می کنید و درد من را تسکین می دهید، آیا بار دیگر من را لبخند می زنید؟
21. His wife's death left a painful void in his life.
[ترجمه ترگمان]مرگ همسرش خلا دردناکی در زندگیش باقی گذاشت
[ترجمه گوگل]مرگ همسرش در زندگیش خالی از درد و رنج است
22. He died a slow and painful death.
[ترجمه ترگمان] اون یه مرگ آهسته و دردناک مرد
[ترجمه گوگل]او مرد مرگ آهسته و دردناک درگذشت
23. Goodbye without reasons is the most painful one. Love without reasons is the most beautiful one.
[ترجمه ترگمان]خداحافظ، most the عشق بدون دلیل، زیباترین عشق است
[ترجمه گوگل]خداحافظی بدون دلایل دردناک ترین است عشق بدون دلایل زیبا ترین است
24. The technique is painful, admittedly, but it benefits the patient greatly.
[ترجمه ترگمان]این روش، مسلما دردناک است، اما این روش تا حد زیادی به نفع بیمار است
[ترجمه گوگل]این روش دردناک است، بطور قابل توجهی، اما به شدت به بیمار بستگی دارد
25. The most painful goodbyes are the ones that never said, but your heart already know it's over.
[ترجمه ترگمان]The خداحافظی، آن هایی هستند که هرگز نگفته اند، اما قلب تو از قبل می داند که همه چیز تمام شده
[ترجمه گوگل]غم و اندوه دردناکترین چیزهایی است که هرگز نگفتند، اما قلب شما قبلا متوجه شده است
26. She had a sudden painful cramp in her left leg.
[ترجمه ترگمان]یک گرفتگی ناگهانی و دردناک در پای چپش دیده می شد
[ترجمه گوگل]او در ناحیه پا چپ ناگهانی دردناکی داشت
27. Her glands were swollen and painful.
[ترجمه ترگمان]glands ورم کرده و دردناک بودند
[ترجمه گوگل]غدد لنفاوی او متورم و دردناک بود