کلمه جو
صفحه اصلی

nomenclature


معنی : نام، نام گذاری، فهرست اصطلاحات، مجموعه لغات، فرست علائم و اختصارات
معانی دیگر : (به ویژه در علوم) فهرست نام ها، نامگان، اسامی، فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن، فهرست علائم و اختصارات

انگلیسی به فارسی

فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن، مجموعه لغات، نام، فهرست علائم و اختصارات


nomenclature، نام گذاری، نام، فهرست اصطلاحات، مجموعه لغات، فرست علائم و اختصارات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: nomenclatural (adj.)
• : تعریف: a specialized system or set of names and terms used in a particular science, art, or other field of study or training.
مشابه: lexicon

- It takes a good deal of study to become familiar with the nomenclature of geology.
[ترجمه ترگمان] برای آشنا شدن با اصطلاحات زمین شناسی، مطالعه زیادی لازم است
[ترجمه گوگل] مقطع تحصیلی خوب برای تحصیل در مقطع کارشناسی زمینشناسی طول می کشد

• terminology; system of name classification in a specified field
the nomenclature of a particular set of things is the system of naming those things; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] نامگذاری

مترادف و متضاد

نام (اسم)
title, appellation, fame, name, noun, appellative, first name, nomenclature, renown, compellation, nomen

نام گذاری (اسم)
nomination, nomenclature, denomination

فهرست اصطلاحات (اسم)
nomenclature

مجموعه لغات (اسم)
nomenclature

فرست علائم و اختصارات (اسم)
nomenclature

vocabulary


Synonyms: classification, codification, glossary, locution, phraseology, taxonomy, terminology


جملات نمونه

1. This nomenclature is revealing, as is the meaning ascribed to such review in a leading decision.
[ترجمه ترگمان]این نام گذاری نشان داده می شود، همان طور که معنا به چنین مرور در یک تصمیم پیشرو نسبت داده می شود
[ترجمه گوگل]این اصطلاح آشکار است، همانطور که معنی آن به این بررسی در تصمیم اصلی منجر می شود

2. the nomenclature of mineralogy.
[ترجمه ترگمان]مجموعه لغات mineralogy
[ترجمه گوگل]nomenclature of mineralogy

3. His nomenclature has a very respectable literary history.
[ترجمه ترگمان]مجموعه او یک تاریخچه ادبی بسیار محترم است
[ترجمه گوگل]nomenclature او دارای تاریخ ادبی بسیار محترم است

4. Having proposed suitable nomenclature for gas chromatography and ion exchange, the commission then developed a unified nomenclature for chromatography.
[ترجمه ترگمان]پس از پیشنهاد نامگذاری مناسب برای کروماتوگرافی گازی و تبادل یونی، این کمیسیون یک نامگذاری یکپارچه برای کروماتوگرافی ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]پس از ارائه اسناد مناسب برای کروماتوگرافی گاز و مبادله یون، کمیسیون سپس یک طبقه بندی واحد برای کروماتوگرافی ایجاد کرد

5. The naming or nomenclature of chemical substances falls broadly into two categories: inorganic nomenclature and organic nomenclature.
[ترجمه ترگمان]نامگذاری یا نامگذاری مواد شیمیایی به طور گسترده به دو دسته تقسیم می شود: نامگذاری inorganic و نامگذاری ارگانیک
[ترجمه گوگل]نامگذاری یا نامگذاری مواد شیمیایی به طور گسترده ای به دو دسته تقسیم می شود: nomenclature of non-organic and nomenclature organic

6. The preservationists had been careful about nomenclature.
[ترجمه ترگمان]The در حدود nomenclature محتاط بودند
[ترجمه گوگل]نگهدارنده ها در مورد نام نویسی مراقب بودند

7. Nevertheless, modern nomenclature loses more than it gains.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، نامگذاری مدرن بیشتر از منافع خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]با این وجود، nomenclature مدرن از دست می رود

8. The nomenclature of science does not refer to definitive concepts: It is ceaselessly adjusted, completed, varied.
[ترجمه ترگمان]نامگذاری علم به مفاهیم قطعی و قطعی اشاره ندارد: مداوم، کامل، کامل و متنوع است
[ترجمه گوگل]nomenclature علم به مفاهیم قطعی اشاره نمی کند: آن بی وقفه تنظیم، تکمیل شده، متنوع است

9. This nomenclature tends to confuse the terminology.
[ترجمه ترگمان]این نام گذاری معمولا اصطلاحات را گیج می کند
[ترجمه گوگل]این nomenclature تمایل به اصطلاحات را گیج می کند

10. Nomenclature differs among species, but generally gene names should be described in italics and protein names in normal font.
[ترجمه ترگمان]نام گذاری در میان گونه ها متفاوت است، اما عموما نام ژن باید به صورت ایتالیک و نام پروتیین در فونت عادی توصیف شود
[ترجمه گوگل]نامگذاری در میان گونه ها متفاوت است، اما معمولا نام ژن ها در کالیفرنیا و نام پروتئین در فونت معمول توصیف می شود

11. A craze for classification and nomenclature superceded the ingenious or fanciful systems.
[ترجمه ترگمان]یک روش برای طبقه بندی و نامگذاری سیستم های خیالی یا خیالی
[ترجمه گوگل]یک دیوانه برای طبقه بندی و اصطلاحات، سیستم های هوشمندانه یا خیالی را جایگزین کرد

12. If appropriate, the minimum change within the nomenclature that meets this criterion.
[ترجمه ترگمان]اگر مناسب باشد، حداقل تغییر در nomenclature که این معیار را برآورده می کند
[ترجمه گوگل]اگر مناسب باشد، حداقل تغییر در nomenclature که مطابق با این معیار است

13. It developed variations in nomenclature and in substance.
[ترجمه ترگمان]آن تغییرات در نامگذاری و در ماده را گسترش داد
[ترجمه گوگل]این تغییرات در nomenclature و در ماده ایجاد شده است

14. In the definitive nomenclature, the suffix "ose" is appended to prefixes denoting the number of carbon atoms in the nomosaccaride; e. g.
[ترجمه ترگمان]در نامگذاری نهایی، پسوند \"ose\" به پیشوندها و اشاره به تعداد اتم های کربن در the اضافه می شود گرم
[ترجمه گوگل]در nomenclature قطعی، پسوند 'ose' اضافه شده به پیشوند های نشان دهنده تعداد اتم های کربن در nomosaccaride؛ e g

پیشنهاد کاربران

فرهنگ لغات - فرهنگ اصطلاحات

FORMAL
the term or terms applied to someone or something
نام/اسم/کلمه یا عبارتی که برای کسی یا چیزی به کار رفته


بدن نام

نامگذاری

nomenclature ( عمومی )
واژه مصوب: نامگان
تعریف: مجموعۀ نام ها و اصطلاحات یک رشته از علوم یا هنر


کلمات دیگر: