کلمه جو
صفحه اصلی

palmy


معنی : کامیاب، دارای نخل
معانی دیگر : پر رونق، موفق، دلخواه، موفقیت آمیز، پر از درخت نخل، نخلستانی، نخلستان مانند، نخل مانند، نخلی، برجسته

انگلیسی به فارسی

نخلی، دارای نخل، برجسته، کامیاب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: palmier, palmiest
(1) تعریف: flourishing or prosperous, as certain time periods.

(2) تعریف: having many palm trees.

• flourishing, thriving; successful, prosperous; covered in palm trees

مترادف و متضاد

کامیاب (صفت)
prosperous, successful, palmy

دارای نخل (صفت)
palmy

جملات نمونه

1. palmy days
روزهای موفقیت آمیز

2. palmy times for stockbrokers.
[ترجمه ترگمان]مشارکت با سهام دارا
[ترجمه گوگل]زمان های دلخواه برای سهامداران

3. This country enjoyed palmy days in the early sixties when it was booming.
[ترجمه ترگمان]این کشور در اوایل دهه شصت میلادی از palmy روز لذت می برد
[ترجمه گوگل]این کشور در اوایل دهه شصت، زمانی که در حال رشد بود، از روزهای پر شور لذت برد

4. From its emergence to the development and its palmy days, ancient Chinese private catalogue contributed definitely to the ancient Chinese bibliography.
[ترجمه ترگمان]از ظهور آن به توسعه و روزه ای palmy، فهرست خصوصی چین باستان قطعا به کتابشناسی کهن چینی کمک کرد
[ترجمه گوگل]از ظهور آن تا پیشرفت و روزهای شادابی آن، کاتالوگ شخصی باستانی چینی به طور قطع به کتابشناسی چینی باستان کمک کرد

5. White beach, the palmy tree that glaucous ocean and breeze stroke gently, and luxurious design appears mysterious.
[ترجمه ترگمان]ساحل سفید، درخت palmy که اقیانوس و نسیم ملایم را به آرامی نوازش می کند، و طراحی لوکس مرموز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]ساحل سفید، درخت نخل که اقیانوس گلوکز و نسیم به آرامی، و طراحی لوکس به نظر می رسد مرموز است

6. Oh the balmy days and palmy days.
[ترجمه ترگمان]اوه، روزه ای آفتابی و روزه ای خوش
[ترجمه گوگل]آه روزها و روزهای خوشگلی

7. Boss of company of American palmy beach Pikawo is only contributory medicine.
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت ساحل palmy آمریکایی، Pikawo، تنها یک داروی موثر است
[ترجمه گوگل]رئیس شرکت پیکوو ساحل پالتی آمریکا تنها داروسازی است

8. Accordingly, bright red beauty pulls palmy island project to be equivalent to be in maritime and new built new enlighten do obeisance to.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، زیبایی قرمز روشن یک پروژه جزیره palmy را برای بودن در نیروی دریایی و جدید ساخته شده جدید که باید اطاعت را نسبت به آن انجام دهد، می کشد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، زیبایی قرمز روشن، پروژه جزیره palmy را به معادل آن در دریایی می سازد و جدید روشنفکر جدید، به دنبال آن است

9. He was born in the palmy days of peace.
[ترجمه ترگمان]او در روزه ای صلح palmy به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]او در روزهای پایانی صلح متولد شد

10. Above the winding pond, there are flooded with palmy lotus leaves.
[ترجمه ترگمان]بر فراز برکه پر پیچ وخم، با برگ های سوزنی نخل، پر از آب است
[ترجمه گوگل]بالای حوض پیچشی، با برگ های لوتوس کف دست خورده است

palmy days

روزهای موفقیت‌آمیز



کلمات دیگر: