کلمه جو
صفحه اصلی

partitive


معنی : وابسته به جزء
معانی دیگر : مجزا کننده، جداگر، تفکیک کننده، وابسته به تیغه یا دیواره یا تفکیک

انگلیسی به فارسی

وابسته به تیغه یا دیواره یا تفکیک، وابسته به جز


پارتی، وابسته به جزء، وابسته به تیغه یا دیواره یا تفکیک


انگلیسی به انگلیسی

• (grammar) word that denotes a part of a whole (i.e. some, half)
separating, dividing into parts; of part of the whole (grammar)
in grammar, a partitive is a word or expression that comes before a noun and indicates that you are referring to a particular amount of something. in the sentence `would you like a piece of cake?', `piece of' is a partitive expression.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] جداکننده، قسمی

مترادف و متضاد

وابسته به جزء (صفت)
partitive

جملات نمونه

1. 'Some' and 'any' are partitives.
[ترجمه ترگمان]بعضی ها و هر کس دیگه ای احمق هستن
[ترجمه گوگل]'بعضی' و 'هرکدام' شرکت کننده هستند

2. English partitive construction is a linguistic phenomenon characterized by symbolizing and schematizing the process of conceptualization.
[ترجمه ترگمان]ساخت partitive انگلیسی یک پدیده زبانی است که با نماد و تفسیر کردن فرآیند مفهوم سازی توصیف می شود
[ترجمه گوگل]ساختار زبان انگلیسی، یک پدیده زبانی است که به وسیله نمادسازی و طرح بندی مفهوم سازی مشخص می شود

3. Chinese classifiers and English partitive constructions can be used to achieve rhetoric effects, ie, to make language concrete, vivid and picturesque as well as to express the idea of quantity.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی کننده های چینی و ساخت های partitive انگلیسی را می توان برای رسیدن به تاثیرات معانی بیان به منظور ساخت بتون زبان، واضح و زیبا و همچنین بیان ایده کمیت مورد استفاده قرار داد
[ترجمه گوگل]طبقه بندی های چینی و سازه های انگلیسی پراگماتیک می توانند برای رسیدن به اثرات لفاظی استفاده شوند، به عنوان مثال، زبان بتنی، زنده و زیبا و همچنین بیان ایده کمیت

4. Double genitive and possessive partitive constructions have long been debated over in literature.
[ترجمه ترگمان]ساختارهای Double و مالکیتی، مدت ها است که در ادبیات مورد بحث و بحث قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]در ادبیات مدت زیادی بحث شده است

5. In 'a spoonful of sugar', the word 'spoonful' is a partitive.
[ترجمه ترگمان]در یک قاشق شکر، کلمه spoonful a است
[ترجمه گوگل]در �یک قاشق چایخوری�، کلمه �قاشق� یک قسمتی است

6. As an independent grammatical category, the measure words don′t exist in English, but the partitive constructions occur constantly in English.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مقوله گرامری مستقل، واژه measure در زبان انگلیسی وجود دارد، اما ساخت های partitive به طور مداوم به زبان انگلیسی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دسته بندی دستوری مستقل، کلمات اندازه گیری در زبان انگلیسی وجود ندارد، اما ساختارهای پراگماتیک به طور مداوم در زبان انگلیسی اتفاق می افتد

7. An important feature in Chinese grammer is that the partitive is very abundant. But there is not clearly classified about partitive in English.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی مهم در grammer چینی این است که the بسیار زیاد است اما به وضوح در مورد partitive ها در زبان انگلیسی طبقه بندی نشده است
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های مهم زبان گرامی چینی این است که پارتی بسیار فراوان است اما به وضوح در مورد partiti در زبان انگلیسی طبقه بندی نشده است

8. This paper argues, instead, that there exists a semantic asymmetry between double genitive and possessive partitive constructions.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به جای آن استدلال می کند که یک عدم تقارن معنایی بین genitive دوگانه و ساختارهای مالکیت گرا وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عوض، این مقاله استدلال می کند که عدم تقارن معنایی بین سازه های دو جنتی و اجباری وجود دارد

9. The subjects of the adjoined property legal relations possess the partitive ownership, common ownership, neighboring right and membership.
[ترجمه ترگمان]موضوعات مربوط به روابط قانونی ملک مجاور دارای مالکیت partitive، مالکیت مشترک، حق همسایگی و عضویت می باشد
[ترجمه گوگل]موضوعات مربوط به روابط حقوقی مجاور مالکیت مشارکتی، مالکیت مشترک، حق همسایگی و عضویت دارند

پیشنهاد کاربران

در گرامر به معنای واحد شمارش می باشد

در زبانشناسی: "بخشی"


کلمات دیگر: