کلمه جو
صفحه اصلی

obviation


معنی : از بین بردن، رفع، فراغت
معانی دیگر : رفع، از بین بردن

انگلیسی به فارسی

رفع، از بین بردن


انحراف، رفع، از بین بردن، فراغت


انگلیسی به انگلیسی

• act of obviating; anticipation and elimination of a problem or hardship

مترادف و متضاد

از بین بردن (اسم)
obviation

رفع (اسم)
resolution, elimination, removal, resolving, obviation

فراغت (اسم)
rest, relief, leisure, rescue, obviation, leisure time

جملات نمونه

1. There are similarities and differences between traditional china's relative ethics legislation of "obviation of family circle" and modern Western countries' relative right legislation.
[ترجمه ترگمان]شباهت هایی وجود دارد و تفاوت های بین قوانین مربوط به اصول اخلاقی مربوط به اصول اخلاقی مربوط به \"obviation خانواده\" و قوانین متناسب با کشورهای غربی مدرن وجود دارد
[ترجمه گوگل]شباهت ها و تفاوت های بین قوانین مربوط به اخلاق نسل سنتی چین مبنی بر 'انحراف از حلقه های خانوادگی' و قوانین مربوط به نسل های مدرن غرب کشور وجود دارد

2. Begonia: a knife, evil obviation in your heart.
[ترجمه ترگمان]یک چاقو، یک چاقو شیطانی در قلب تو
[ترجمه گوگل]بگونیا: چاقو، انحراف بد در قلب شما

3. Obviation is the ability to find solutions to potentially problematic situations before they become actual problems.
[ترجمه ترگمان]Obviation توانایی یافتن راه حل هایی برای موقعیت های بالقوه مشکل ساز قبل از تبدیل شدن به مشکلات حقیقی است
[ترجمه گوگل]انحراف توانایی یافتن راه حلی برای موقعیت های بالقوه مشکل ساز است تا اینکه آنها مشکلات واقعی شوند

4. Because of obviation of looking up a correct coefficient in the table, the calculation is easy to operate by computer.
[ترجمه ترگمان]به دلیل استفاده از یک ضریب صحیح در جدول، محاسبه کار با کامپیوتر آسان است
[ترجمه گوگل]به دلیل انحراف از نگاه کردن به یک ضریب صحیح در جدول، محاسبه آسان است به کار با کامپیوتر

5. The thesis introduces the method of malfunction diagnoses and obviation on complex hydraulic system by integrated analysis methods.
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه روش تشخیص نقص عملکرد و obviation بر سیستم هیدرولیکی پیچیده را با استفاده از روش های آنالیز ترکیبی معرفی می کند
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه روش تشخیص و تخلیه نقص در سیستم هیدرولیکی پیچیده با روشهای یکپارچه تجزیه و تحلیل معرفی شده است

6. After you take a shower, bathe the indoor steam whether very difficult obviation. The steam of the surplus flows into the room, making human body unwell.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که دوش می گیرید، بخار داخلی را حمام کنید که چه بسیار دشوار است بخار مازاد به داخل اتاق جاری می شود و باعث می شود که بدن انسان بیمار شود
[ترجمه گوگل]پس از دوش گرفتن، حمام داخل بخاری را بچرخانید تا جابجایی بسیار دشوار باشد بخار مازاد وارد اتاق می شود، بدن انسان بدتر می شود

7. I think it is necessary to regulate some special system including the obviation procedure.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که تنظیم برخی از سیستم خاص از جمله روش obviation ضروری است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم لازم است تنظیم برخی از سیستم های خاص از جمله روش انحراف

8. Objective: To study the effect of antepartum urination training on obviation or reduction of dysuria and urinary retention after spontaneous delivery.
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثر ادرار دفع ادرار بر روی obviation یا کاهش of و حفظ ادرار پس از تحویل فوری
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه تاثیر آموزش ادرار قبل از زایمان بر انحراف یا کاهش دیسوری و احتباس ادراری پس از اعمال خود به خود


کلمات دیگر: