کلمه جو
صفحه اصلی

northwest


معنی : شمال غرب، شمال باختری، شمال غربی
معانی دیگر : شمال غرب (45 درجه در غرب شمال)، سرزمین یا بخش شمال غربی، واقع در شمال غرب، به سوی شمال غرب، شمال غرب سوی، از شمال غرب، از طرف شمال غرب، شمال باختر، شمال غرب، شمال غربی، در حال باختر

انگلیسی به فارسی

شمال باختری، شمال غرب، شمال غربی


شمال غربی، شمال غرب، شمال باختری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a point on the compass halfway between north and west.

(2) تعریف: a region in the direction of northwest.
صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: situated in or near the northwest.

(2) تعریف: from, toward, or facing the northwest.

• of or from the northwest
direction situated between north and west on a compass
of the northwest; situated in the northwest
direction situated between north and west on a compass
the north-west is the direction halfway between north and west.
the north-west of a place is the part which is towards the north-west. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...a roman settlement in north-west england.
north-west means towards the north-west, or to the north-west of a place or thing.
a north-west wind blows from the north-west.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شمال غربی

مترادف و متضاد

شمال غرب (اسم)
northwest

شمال باختری (اسم)
northwest

شمال غربی (صفت)
northwest, northwestern

جملات نمونه

1. A cold wind blew from northwest.
[ترجمه ترگمان]بادی سرد از شمال غربی می وزید
[ترجمه گوگل]باد سرد از شمال غربی منفجر شد

2. In the northwest of China, long dry periods wasted the land.
[ترجمه ترگمان]در شمال غربی چین، دوره های خشک خشک زمین را هدر دادند
[ترجمه گوگل]در شمال غربی چین، دوره های طولانی خشک خشک زمین را خراب کرد

3. Alte, in the hills northwest of Loule, is the Algarve's most picturesque village.
[ترجمه ترگمان]Alte، در تپه های شمال غربی of، یکی از زیباترین روستاهای Algarve است
[ترجمه گوگل]آلت، در تپه های شمال غرب لوئل، روستای زیبا ترین الگاروی است

4. The wind is blowing from the northwest.
[ترجمه ترگمان]باد از شمال غربی می وزد
[ترجمه گوگل]باد از شمال غربی دم می کند

5. The wind is coming from the northwest.
[ترجمه ترگمان]باد از شمال غربی می وزد
[ترجمه گوگل]باد از شمال غربی می آید

6. The captain put the wheel over and steered northwest.
[ترجمه ترگمان]فرمانده چرخ را روی فرمان گذاشت و به سمت شمال غربی حرکت کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان چرخ را بالا می برد و به سمت شمال غرب حرکت می کند

7. The firm will probably pack up and move northwest.
[ترجمه ترگمان]شرکت احتمالا گروه را جمع خواهد کرد و به شمال غربی حرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت احتمالا بسته و حرکت خواهد کرد شمال غربی

8. The town is/lies about 100 miles northwest of Las Vegas.
[ترجمه ترگمان]این شهر در ۱۰۰ مایلی شمال غرب لاس وگاس قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شهر در حدود 100 مایلی شمال غربی لاس وگاس قرار گرفته است

9. The country lies on the northwest of France.
[ترجمه ترگمان]این کشور در شمال غربی فرانسه قرار دارد
[ترجمه گوگل]این کشور در شمال غربی فرانسه قرار دارد

10. The northwest wind is blowing.
[ترجمه ترگمان]باد شمال غربی می وزد
[ترجمه گوگل]باد شمال غربی دم می کند

11. Most of the country's industry is in the Northwest.
[ترجمه ترگمان]بیشتر صنعت کشور در شمال غربی این کشور قرار دارد
[ترجمه گوگل]بیشتر صنعت کشور در شمال غربی واقع شده است

12. He was born in the northwest.
[ترجمه ترگمان]او در شمال غربی بدنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]او در شمال غربی متولد شد

13. The northwest wind will spring up this evening.
[ترجمه ترگمان]باد شمال غربی امروز غروب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]باد شمال غربی این شب بهار می آید

14. The address is 2025 M Street, Northwest, Washington, DC, 2003
[ترجمه ترگمان]نشانی خیابان ۲۰۲۵، شمال غربی، واشینگتن دی سی، ۲۰۰۳
[ترجمه گوگل]آدرس 2025 M Street، Northwest، واشنگتن دی سی، 2003 است

15. A strange light appeared in the northwest.
[ترجمه ترگمان]نور عجیبی در شمال غربی پدیدار شد
[ترجمه گوگل]نور عجیب و غریب در شمال غربی ظاهر شد

اصطلاحات

the Northwest

1- رجوع شود به: 2 Northwest Territory- بخش شمال غربی ایالات متحده 3- بخش شمال غربی کانادا


پیشنهاد کاربران

شمال شرقی

شمال غربی

شمال شرق


کلمات دیگر: