کلمه جو
صفحه اصلی

olfactory


معنی : حس بویایی، حس شامه، وابسته بحس بویایی
معانی دیگر : وابسته به بویایی یا شامه، بویشی

انگلیسی به فارسی

وابسته بحس بویایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or stimulating the perception of smells.
اسم ( noun )
حالات: olfactories
مشتقات: olfactorily (adv.)
(1) تعریف: (usu. pl.) a part or parts of the body involved in smelling.

(2) تعریف: either of the two chief nerves involved in smelling.

• sense of smell; olfactory organ
related to sense of smell
olfactory means concerned with the sense of smell; a technical term in biology.

مترادف و متضاد

حس بویایی (اسم)
olfactory

حس شامه (اسم)
olfactory

وابسته بحس بویایی (صفت)
olfactory

جملات نمونه

1. This olfactory sense develops in the womb.
[ترجمه ترگمان]این حس بویایی در رحم رشد می کند
[ترجمه گوگل]این حس بویایی در رحم رشد می کند

2. Similarly, the plasma membrane of olfactory cells seems to have an InsP 3 -sensitive calcium channel.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، به نظر می رسد غشا پلاسما از سلول های بویایی یک کانال کلسیم حساس ۳ - حساس داشته باشد
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، غشای پلاسمای سلول های بویایی ظاهرا دارای کانال کلسیم حساس InsP3 است

3. What olfactory sense is logic endowed with that it sniffs out and runs to ground the hidden nature of things?
[ترجمه ترگمان]چه حس بویایی منطقی است که آن را بو می کشد و اجرا می کند تا ماهیت پنهان هر چیز را به زمین بکشد؟
[ترجمه گوگل]معنی بویایی منطقی است که آن را خراب می کند و طبیعت پنهان چیزها را زمین می زند؟

4. The entire region is an olfactory overload of pungent fruit.
[ترجمه ترگمان]کل منطقه پر از بوی بویایی of است
[ترجمه گوگل]کل منطقه یک بار اضافه بویژه میوه تند است

5. The forked tongue is linked to olfactory organs.
[ترجمه ترگمان]زبان چنگال دار به اندام های بویایی متصل است
[ترجمه گوگل]زبان چنگال به اندامهای بویایی مرتبط است

6. The olfactory hypothesis has not been confirmed either.
[ترجمه ترگمان]فرضیه بویایی هم تایید نشده است
[ترجمه گوگل]فرضیه بویایی هم تایید نشده است

7. The temporal responsiveness of insect olfactory organs is truly remarkable.
[ترجمه ترگمان]واکنش پذیری زمانی اندام های بویایی حشرات حقیقتا قابل توجه است
[ترجمه گوگل]پاسخ زمانی از اعضای بویایی حشرات واقعا قابل توجه است

8. Accessory olfactory bulb and vomeronasal organ of root vole is sexually dimorphic.
[ترجمه ترگمان]حباب بویایی Accessory و عضو vomeronasal ریشه vole از نظر جنسی dimorphic جنسی است
[ترجمه گوگل]لامپ عطسه کننده لوازم جانبی و ارگان وومرناسالال مولد ریشه دگرسانی جنسی است

9. To provide image anatomy basis of the olfactory fovea for the anterior basicranial surgery.
[ترجمه ترگمان]برای فراهم آوردن پایه آناتومی تصویر از fovea بویایی برای جراحی basicranial قدامی
[ترجمه گوگل]برای فراهم آوردن تصویر آناتومی بر روی فوئای بویایی برای عمل جراحی پایه قدام اولیه

10. Do olfactory ensheathing cells exhibit unique migratory or axonal growth - promoting after spinal cord injury in rats?
[ترجمه ترگمان]آیا سلول های ensheathing بویایی migratory و یا axonal رشد را پس از آسیب طناب نخاعی در موش های صحرایی از خود نشان می دهند؟
[ترجمه گوگل]آیا سلولهای بیهوشی بقایای مهاجرت یا رشد آکسون منحصر به فرد را نشان می دهند - پس از آسیب نخاعی در موش صحرایی؟

11. The testing of olfactory threshold can be standardized scientifically and quantitatively by using standard olfactory liquids.
[ترجمه ترگمان]آزمون آستانه بویایی را می توان به صورت علمی و بصورت کمی با استفاده از مایعات با مزه استاندارد، استاندارد کرد
[ترجمه گوگل]آزمایش آستانه بویایی می تواند به صورت علمی و کمی با استفاده از مایعات استاندارد بویایی استاندارد شود

12. Olfactory ensheathing cells originate from the olfactory placode. It is glial cell wrapping around olfactory nerve, and can keep neurogenesis throughout the lifetime.
[ترجمه ترگمان]سلول های ensheathing از دستگاه بویایی نشات می گیرند آن سلول گلیال در اطراف عصب بویایی است و می تواند neurogenesis را در طول عمر نگه دارد
[ترجمه گوگل]سلولهای انسداد رحمی از شکاف بویایی می آیند این سلول glial بسته شدن عصب بویایی است و می تواند نوروژنز را در طول عمر خود حفظ کند

13. Conclusion The fiber of olfactory bulb project to the homonymy piriform cortex.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تاروپود پروژه حباب بویایی به قشر مخ piriform
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: فیبر لامپ بومی بومی به قشر پرمیکن همگن می باشد

14. Conclu-sion:Cell proliferation and neurogenesis in the olfactory bulb decrease with the age increase of the adult mice, which may be related to the decrease of odor discrimination in the aged.
[ترجمه ترگمان]conclu: تکثیر سلولی و neurogenesis در حباب بویایی کاهش سن موش ها بالغ را کاهش می دهد، که ممکن است مربوط به کاهش تبعیض بوی در میان سال باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تکثیر سلولی و نوروژنز در لپه بویایی با افزایش سن موش بالغ کاهش می یابد، که ممکن است به کاهش تبعیض بو در سالمندان مربوط باشد


کلمات دیگر: