کلمه جو
صفحه اصلی

cordon


معنی : کمربند، قیطان، خط قرنطینه
معانی دیگر : کمربند حفاظتی (صفی از پاسبانان یا سربازان یا کشتی ها یا دژها و غیره که برای پاسداری در اطراف جایی مستقر شده باشند)، حلقه ی پاس وری، صف پلیس، پاسورگان، (معمولا با: off) محاصره کردن، گردگیری کردن، پاسوری کردن، (روبان یا قیطان که به جای مدال و یا برای تزیین به جامه می زنند) یراق، نوار، واکسیل، زیب، رجوع شود به: stringcourse، یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی رااحاطه کنند

انگلیسی به فارسی

(معدن) کمربند، قیطان، یک عده پاسبان یا نظامی که در فواصل معین محلی را احاطه کنند، خط قرنطینه


بندر، کمربند، قیطان، خط قرنطینه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chain of guards or military stations forming a defense or containment line around an area.
مشابه: blockade

- The embassy is guarded by a cordon of Marines.
[ترجمه ترگمان] سفارت توسط یه نیروی دریایی محافظت میشه
[ترجمه گوگل] سفارت توسط یک بندر دریایی محافظت می شود

(2) تعریف: a showy cord or braid used as a fastening or ornament.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cordons, cordoning, cordoned
• : تعریف: to form a cordon around, for preventing movement into or out of (often fol. by "off").
مشابه: blockade

- The police cordoned off the area where the violence occurred.
[ترجمه ترگمان] پلیس ناحیه را محصور کرد که در آن خشونت رخ داد
[ترجمه گوگل] پلیس منطقه ای را که در آن خشونت اتفاق افتاد، محاصره کرد

• defensive line (formed by policemen, soldiers, warships, etc.)
enclose with a cordon (defensive line of policemen, soldiers, warships, etc.)
a cordon is a line of police, soldiers, or vehicles arranged in a way that prevents people from entering or leaving an area.
if police or soldiers cordon off an area, they prevent people from entering or leaving by forming a protective ring around it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حلقه - محدوده

مترادف و متضاد

کمربند (اسم)
zone, belt, girdle, seat belt, sash, cordon, waist, cincture, facia, fascia

قیطان (اسم)
fillet, filet, braid, cordon, braiding, lace, thread

خط قرنطینه (اسم)
cordon

جملات نمونه

1. a cordon bleu cook
آشپز درجه یک

2. chicken cordon bleu
مرغ کوردون بلو

3. Protesters tried to break through a police cordon.
[ترجمه ترگمان]معترضان کوشیدند تا از میان یک کمربند پلیس عبور کنند
[ترجمه گوگل]معترضان سعی کردند از طریق یک گودال پلیس شکسته شوند

4. Police officers threw a cordon around his car to protect him.
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس یک نوار اطراف خودرو خود را برای محافظت از وی پرتاب کردند
[ترجمه گوگل]افسران پلیس اطراف ماشین خود را برای حفاظت از او پرتاب کردند

5. A cordon of police surrounded the building.
[ترجمه ترگمان]گروهی از ماموران پلیس ساختمان را محاصره کردند
[ترجمه گوگل]یک محوطه پلیس ساختمان را احاطه کرده است

6. I took a cordon bleu cookery course.
[ترجمه ترگمان]البته من یک غذای حسابی آشپزی کامل گرفتم
[ترجمه گوگل]من یک دوره آشپزی شیرینی پزی گرفتم

7. Demonstrators tried to break through the police cordon.
[ترجمه ترگمان]تظاهرکنندگان کوشیدند تا کمربند پلیس را بشکنند
[ترجمه گوگل]تظاهرات کنندگان سعی کردند از طریق پورتوریکو پلیس عبور کنند

8. Cordon announced his resignation to staff members on Wednesday.
[ترجمه ترگمان]Cordon استعفای خود را روز چهارشنبه به اعضای کارکنان اعلام کرد
[ترجمه گوگل]کوردون روز چهارشنبه استعفا داد

9. Police formed a cordon between the two crowds.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک نوار بین این دو گروه ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]پلیس در میان دو جمعیت تشکیل داد

10. The crowd managed to break through the police cordon.
[ترجمه ترگمان]مردم توانستند کمربند پلیس را بشکنند
[ترجمه گوگل]جمعیت موفق به شکستن پورتال پلیس شد

11. Demonstrators broke through the police cordon.
[ترجمه ترگمان]تظاهرکنندگان از نوار پلیس عبور کردند
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان از طریق گودال پلیس شکست خوردند

12. There was a police cordon around the building.
[ترجمه ترگمان]در اطراف ساختمان یک نوار پلیس وجود داشت
[ترجمه گوگل]در اطراف ساختمان یک گودال پلیس وجود داشت

13. The police cordon was unable to hold back the crowd.
[ترجمه ترگمان]نوار پلیس نتوانست جمعیت را عقب نگه دارد
[ترجمه گوگل]پورت پلیس قادر به نگهداشتن جمعیت نبود

14. Nato was accused of trying to throw a cordon sanitaire around Russia.
[ترجمه ترگمان]ناتو متهم به تلاش برای دور انداختن a در اطراف روسیه بود
[ترجمه گوگل]ناتو متهم به تلاش برای پرتاب یک سانتورد در اطراف روسیه بود

15. A police cordon prevented the marchers from entering the main square.
[ترجمه ترگمان]یک نوار پلیس مانع ورود راهپیمایان از میدان اصلی شد
[ترجمه گوگل]یک گودال پلیس مانع از ورود تظاهر کنندگان به میدان اصلی شد

Demonstrators broke through the police cordons.

تظاهرکنندگان صف‌های پلیس را شکستند و رد شدند.


The soldiers had cordoned off the neighborhood and would not let anyone pass through.

سربازان محله را محاصره کرده و به کسی اجازه‌ی عبور نمی‌دادند.


پیشنهاد کاربران

اندام میوه ده در درختان میوه ( اصطلاح باغبانی )

نوعی هدایت درختچه تاک ( مو ) بر روی سیم و داربست ( باغبانی )

نوارکشی کردن ( مثلا توسط پلیس در صحنه جنایت )

✔️کمربند حفاظتی ( صفی از پاسبانان یا سربازان یا کشتی ها یا دژها و غیره که برای پاسداری در اطراف جایی مستقر شده باشند )
. E. g
1 ) Demonstrators broke through ( =​make a way through something using force ) the police cordon

2 ) There was a police cordon around the site but
the demonstrators still broke through


کلمات دیگر: