چرب زبانی کردن، شیره مالی کردن، از چیزی دم زدن، (خودمانی)، چرب زبانی (مثلا برای فروش چیزی)، از چیزی دم زدن he was always spieling about why teachers should rule the world همیشه دربارهیاین که چرا باید معلمان بر دنیا حکومت کنند داد سخن میداد spiel off از حفظ خواندن یا گفتن، برشمردن
spiel
چرب زبانی کردن، شیره مالی کردن، از چیزی دم زدن، (خودمانی)، چرب زبانی (مثلا برای فروش چیزی)، از چیزی دم زدن he was always spieling about why teachers should rule the world همیشه دربارهیاین که چرا باید معلمان بر دنیا حکومت کنند داد سخن میداد spiel off از حفظ خواندن یا گفتن، برشمردن
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) چرب زبانی (برای مثال برای فروش چیزی)، شیره مالی
(عامیانه) چرب زبانی کردن، شیره مالی کردن، از چیزی دم زدن
spiel
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a usu. rehearsed talk or speech that is used to sell, persuade, or amuse.
• long speech or talk that is designed to persuade or entertain (informal)
make a long speech that is designed to persuade or entertain, talk extensively (informal)
a spiel is a speech that someone makes, usually one that they have made many times before and often one in which they try to persuade you to do something or buy something; used in informal english, showing disapproval.
make a long speech that is designed to persuade or entertain, talk extensively (informal)
a spiel is a speech that someone makes, usually one that they have made many times before and often one in which they try to persuade you to do something or buy something; used in informal english, showing disapproval.
مترادف و متضاد
patter, sales pitch
Synonyms: chatter, empty talk, jabber, jive, line, pitch, sales talk, song and dance
جملات نمونه
1. spiel off
از حفظ خواندن یا گفتن،برشمردن
2. The salesman gave a long spiel about why we should buy his product.
[ترجمه ترگمان]فروشنده توضیح زیادی داد که چرا ما باید محصول او را بخریم
[ترجمه گوگل]فروشنده معتقد بود که چرا باید محصولش را بخریم
[ترجمه گوگل]فروشنده معتقد بود که چرا باید محصولش را بخریم
3. A salesman started giving us a spiel about life insurance.
[ترجمه ترگمان]فروشنده شروع به سخنرانی در مورد بیمه عمر کرد
[ترجمه گوگل]یک فروشنده شروع به ماجراجویی در مورد بیمه عمر کرد
[ترجمه گوگل]یک فروشنده شروع به ماجراجویی در مورد بیمه عمر کرد
4. They gave us a long spiel about why we needed to install double glazing in our house.
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره اینکه چرا باید شیشه پنجره را در خانه مان نصب کنیم، به ما یک سخنرانی طولانی دادند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد اینکه چرا ما نیاز به نصب دو لعاب در خانه ما داشتیم، به ما عادت کرد
[ترجمه گوگل]آنها در مورد اینکه چرا ما نیاز به نصب دو لعاب در خانه ما داشتیم، به ما عادت کرد
5. The salesman went into a long spiel about the merits of the new design.
[ترجمه ترگمان]فروشنده در مورد شایستگی های طراحی جدید به سخنرانی طولانی مشغول شد
[ترجمه گوگل]فروشندگان در مورد شایستگی طراحی جدید، به یک دروغ بزرگ پرداختند
[ترجمه گوگل]فروشندگان در مورد شایستگی طراحی جدید، به یک دروغ بزرگ پرداختند
6. Cliff was still delivering his spiel upstairs.
[ترجمه ترگمان]کلیف هنوز در حال سخنرانی در طبقه بالا بود
[ترجمه گوگل]کلیف هنوز هم به طبقه بالا میرفت
[ترجمه گوگل]کلیف هنوز هم به طبقه بالا میرفت
7. He goes off into a little spiel.
[ترجمه ترگمان]او شروع به سخنرانی کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او به یک جاسوس کوچک می رود
[ترجمه گوگل]او به یک جاسوس کوچک می رود
8. When my turn comes I condense my spiel and show my three-by-five card.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت من رسید، spiel را منقبض و نشان دهم - پنج کارت را نشان دهم
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت من می آید، اسپیلم را محکم می بینم و کارت سه تا پنجم را نشان می دهم
[ترجمه گوگل]وقتی نوبت من می آید، اسپیلم را محکم می بینم و کارت سه تا پنجم را نشان می دهم
9. And then there is a spiel about the pearl, signed Tecla.
[ترجمه ترگمان]و در این صورت a درباره مروارید وجود دارد که Tecla امضا کرده است
[ترجمه گوگل]و سپس یک مروارید در مورد مروارید وجود دارد، Tecla امضا شده است
[ترجمه گوگل]و سپس یک مروارید در مورد مروارید وجود دارد، Tecla امضا شده است
10. The spiel of PR company rainmakers is that PR delivers public esteem more efficiently than advertisements.
[ترجمه ترگمان]spiel شرکت PR rainmakers این است که PR ارزش عمومی را به طور موثرتری نسبت به تبلیغات نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کمپانی Rainmakers PR شرکت این است که رعایت رفاه عمومی بیشتر از تبلیغات انجام می شود
[ترجمه گوگل]کمپانی Rainmakers PR شرکت این است که رعایت رفاه عمومی بیشتر از تبلیغات انجام می شود
11. Du musst hier jedes Spiel gewinnen, sonst gibt es sofort negative Schlagzeilen.
[ترجمه ترگمان] Du hier jedes Spiel، sonst gibt sofort Schlagzeilen Schlagzeilen negative negative Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen Schlagzeilen es es es es es es es es es es es es es es es es es es es es
[ترجمه گوگل]با تشکر از نظر شما
[ترجمه گوگل]با تشکر از نظر شما
12. Wir haben nur ein Ziel: das Spiel gewinnen ! Da bleibt f ü r private Unternehmungen wenig Zeit.
[ترجمه ترگمان]نور معرفت نور به این صورت است: داس Spiel! Da دی bleibt دی زیت و دی زیت
[ترجمه گوگل]Wir haren nur ein Ziel das Spiel gewinnen! Da bleibt f � � Private Unternehmungen wenig Zeit
[ترجمه گوگل]Wir haren nur ein Ziel das Spiel gewinnen! Da bleibt f � � Private Unternehmungen wenig Zeit
13. The boy can spiel off all the country's names in the world.
[ترجمه ترگمان]پسرک می تواند همه اسما نها را در دنیا بخواند
[ترجمه گوگل]این پسر می تواند تمام نام های کشور در جهان را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]این پسر می تواند تمام نام های کشور در جهان را از بین ببرد
14. Denn : Nach jedem wichtigen Spiel geht der FCB - Youngster auf Trikot - Jagd und tauscht sein Shirt!
[ترجمه ترگمان]۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵ - ۵
[ترجمه گوگل]Denn Nach jedem wichtigen Spiel geht der FCB - Youngster auf Trikot - Jagd und tauscht sein shirt!
[ترجمه گوگل]Denn Nach jedem wichtigen Spiel geht der FCB - Youngster auf Trikot - Jagd und tauscht sein shirt!
He was always spieling about why teachers should rule the world.
همیشه دربارهی اینکه چرا باید معلمان بر دنیا حکومت کنند، داد سخن میداد.
اصطلاحات
spiel off
از حفظ خواندن یا گفتن، برشمردن
پیشنهاد کاربران
چرب زبانی
داد سخن دادن
( دیل بازلئغ به ترکی, آی ائله الئرم، آی بئله الئرم )
زیاده گویی کردن speak at great length
Nick delivers his whole spiel, telling her how much he loves her and wants to spend his life with her
داد سخن دادن
( دیل بازلئغ به ترکی, آی ائله الئرم، آی بئله الئرم )
زیاده گویی کردن speak at great length
Nick delivers his whole spiel, telling her how much he loves her and wants to spend his life with her
کلمات دیگر: