کلمه جو
صفحه اصلی

dimple


معنی : گودی، چاه زنخدان، چاه زنخدان
معانی دیگر : (روی پوست بدن به ویژه در چانه و غیره) چال، چال افتادن یا انداختن، گودی پیدا کردن، گودی کوچک (مثلا در سطح آب)، خیزاب، چالچه، گودی بدن و زنخدان و گونه

انگلیسی به فارسی

چاه زنخدان، گودی (بدن و زنخدان و گونه)


کمرنگ، گودی، چاه زنخدان


انگلیسی به انگلیسی

• small indentation on the body (especially in the cheek or chin); dent
mark with dimples; form dimples
a dimple is a small hollow in someone's cheek or chin, often one that you can see when they smile.

مترادف و متضاد

گودی (اسم)
hollow, groove, hole, bezel, valley, delve, dimple, dent, depth, dint, lacuna

چاه زنخدان (اسم)
dimple

چاه زنخدان (فعل)
dimple

indentation


Synonyms: cleft, concavity, dent, depression, divot, hollow, pit


جملات نمونه

1. a dimple on the chin
چال زنخدان

2. a dimple on the chin
چاه زنخدان،چال چانه

3. Blind love mistakes a harelip for a dimple.
[ترجمه ترگمان]عشق کور و کور برای یک چاه زنخدان …
[ترجمه گوگل]عاشق کریسمس یک هالپیپ را برای گریختن اشتباه اشتباه گرفته است

4. She had a dimple which appeared when she smiled.
[ترجمه ...] او چالی داشت که وقتی میخندید ظاهر می شد
[ترجمه ترگمان]چاه زنخدان داشت که وقتی لبخند می زد، ظاهر می شد
[ترجمه گوگل]او تا به حال کمی که ظاهر شد که او لبخند زد

5. The pane of glass had a small dimple in it.
[ترجمه ترگمان]شیشه پنجره چاه زنخدان داشت
[ترجمه گوگل]پنجره شیشه ای در آن کوچک بود

6. Elbow of the leg leaves a dimple.
[ترجمه ترگمان]پای پای آن چاه زنخدان دارد
[ترجمه گوگل]آرنج پا حاوی کمر است

7. Its microstructure include: dimple, plastic intererystalline, cleavage and mixed fracture.
[ترجمه ترگمان]ریزساختار آن شامل: چاه، intererystalline پلاستیک، تقسیم و شکست مخلوط می شود
[ترجمه گوگل]ریزپردازنده آن عبارتند از: مقعد، intererystalline پلاستیکی، شکاف و شکستگی مخلوط

8. His steel blue eyes smiled and the dimple in his cheek stood out as he asked the boy what he could do for him.
[ترجمه ترگمان]چشمان آبی His تبسم کرد و چاه زنخدانش را نشان داد و از پسر پرسید که چه کاری می تواند برای او انجام دهد
[ترجمه گوگل]چشمان آبی فولادی او لبخند زد و کمر روی گونه اش ایستاد و او را از پسر پرسید که چه می تواند برای او انجام دهد

9. The fracture of composites assumes toughness dimple.
[ترجمه ترگمان]شکست کامپوزیتها dimple سختی را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]شکست کامپوزیت ها، کاهش سختی را به همراه دارد

10. The fractography of this steel changes from dimple fracture into cleavage fracture and inter - granular rapture.
[ترجمه ترگمان]The این فولاد از شکستگی چاه در شکست تقسیم و شور inter حاصل می شود
[ترجمه گوگل]فراکتوگرافی این فولاد از شکستگی کمر به شکستگی شکاف و جذب بین گرانشی تغییر می کند

11. A novel apparatus is developed for automatic dimple contact force measurement.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه جدید برای اندازه گیری دقیق نیروی تماس ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]یک دستگاه رمان برای اندازه گیری نیروی تماس اتوماتیک کمر طراحی شده است

12. That's a dimple in her cheek.
[ترجمه ترگمان]این چاه زنخدانش است
[ترجمه گوگل]این یک نازک در گونه او است

13. Doesn't dimple plastics cut have fine line to drop meeting effect effect?
[ترجمه ترگمان]آیا کاهش تاثیر عمل باعث کاهش تاثیر عمل پلاستیک شدید؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟
[ترجمه گوگل]آیا برش پلاستیکی کمرنگ خط نازک نیست تا جلوه اثر جلسه را کاهش دهد؟

14. So the triangle distribution dimple jacket is feasible in structure.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ضریب توزیع مثلثی در ساختار امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]بنابراین توزیع زاویه مثلث در ساختار امکان پذیر است

a dimple on the chin

چاه زنخدان، چال چانه


the dimply thighs of a plump baby

ران‌های چال‌دار کودک تپل


When she smiles her cheeks become dimpled.

وقتی لبخند می‌زند لپ‌هایش چال می‌افتد.


(Wordsworth) the pool's dark surface breaks into dimples.

رویه‌ی تیره‌ی استخر از آب‌چال‌های کوچک پوشیده می‌شود.


پیشنهاد کاربران

چین وچروک

چال گونه

حفره های خیلی ریز

چاله یا گودی

Dimple میشه چال که میتونه به هر چالی اشاره کنه
چه صورت چه چال روی زمین یا روی یک توپ. البته چالی که کوچک باشه

noun
[count]
1 : a small area on a part of a person's body ( such as the cheek or chin ) that naturally curves in
◀️She noticed his dimples when he smiled.
2 : a small area on a surface that curves in
◀️the dimples on a golf ball


کلمات دیگر: