کلمه جو
صفحه اصلی

wrenching

انگلیسی به انگلیسی

• if something you see or experience is wrenching, it makes you feel deep sadness and sometimes a sense of loss.

جملات نمونه

1. suspense was wrenching at (the pit of) his stomach
هیجان دلش را به پیچ و تاب آورده بود.

2. to loosen rusty nuts by wrenching
با پیچاندن شدید مهره های زنگ زده را شل کردن

3. He grabbed Ben, wrenching him away from his mother.
[ترجمه ترگمان]او بن را گرفت و از مادرش جدا کرد
[ترجمه گوگل]او بن را گرفت و او را از مادرش دور کرد

4. The photographer tripped over a lead, wrenching a microphone from its stand.
[ترجمه ترگمان]عکاس به بالای یک سرب سر خورد و میکروفون را از جایگاه خود به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]این عکاس بر روی یک سر گذاشت و میکروفن را از ایستگاهش آویزان کرد

5. All I remember is the wrenching loss as l watched the last birch disappear. l have relived it again and again.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که به یاد دارم از دست دادن آخرین درخت غان هست من بارها و بارها آن را بارها و بارها احساس کرده ام
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که به یاد می آورم، از بین رفتن عصبانیت است، چرا که چشم انداز آخرین غرش ناپدید شده است من دوباره و دوباره آن را رفع کردم

6. Over Elliott's shoulder, Culley could see Goldman wrenching at the handle on the french windows.
[ترجمه ترگمان]بالای شانه الیوت، Culley could Goldman را می دید که بر دستگیره پنجره فرانسه تاب می خورد
[ترجمه گوگل]در طول شانه الیوت، کاللی می توانست گلدمن را به صورت دسته ای در پنجره های فرانسوی ببندد

7. It was a wrenching moment for Feingold: He stood sharply defined against a background that was all too schematic.
[ترجمه ترگمان]این یک لحظه دردناک برای Feingold بود: او به شدت علیه یک پس زمینه که همه چیز طرح کلی بود، تعریف کرد
[ترجمه گوگل]فینگولد یک لحظه آزار دهنده بود او به شدت در برابر یک پس زمینه ایستاده بود که خیلی پیچیده بود

8. The bolt came away with a tacky wrenching sensation.
[ترجمه ترگمان] آذرخش با یه احساس wrenching از بین رفت
[ترجمه گوگل]پیچ پیچش با یک احساس غم انگیز لکه دار شد

9. Her flailing hand slipped down to the pack, wrenching its cords open, just as cruel fingers seized her arm.
[ترجمه ترگمان]دستش را به سمت کوله پشتی اش تکان داد، cords را باز کرد، درست همان طور که انگشتان بی رحما نه ای بازویش را گرفته بود
[ترجمه گوگل]دستشویی دستش را به طرف بسته گذاشت و پیچ های آن را باز کرد، همانطور که انگشتان بی رحمانه بازویش را گرفتند

10. It is early faulting andwith structural reverse and wrenching strike slipping, especially its well developed sub - fractures.
[ترجمه ترگمان]این faulting اولیه، slipping سازه ای معکوس کننده معکوس و شکست دادن ضربه، به ویژه fractures که به خوبی توسعه یافته است، را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]زودهنگام گسستگی و لغزش اعتصاب ساختاری، و به ویژه شکاف های شکسته به خوبی توسعه یافته است

11. A cold gust swept across her exposed breast, wrenching her back to reality.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه شدید در سینه او رد شد و او را به سمت واقعیت کشید
[ترجمه گوگل]سوزش سرد در سراسر پستان در معرض آن قرار گرفت و او را به واقعیت سوق داد

12. China has been through a wrenching series of changes and experiments.
[ترجمه ترگمان]چین از طریق یک سری از تغییرات و آزمایش ها رنج می برد
[ترجمه گوگل]چین از طریق یک سری تغییرات و آزمایش های پیچیده ای پیش رفته است

13. They were wrenching, but absolutely necessary for Chrysler's survialsurvival.
[ترجمه ترگمان]ان ها در حال شکستن بودند، اما به طور قطع لازم بود که survialsurvival را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها مضطرب بودند، اما کاملا ضروری برای کرایسلر survivasurvival

14. The wrenching juxtaposition of warm air and cool water shocked me most.
[ترجمه ترگمان]خشکی هوای گرم و آب سرد بیشتر مرا شوکه کرد
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری هوای گرم و آب سرد، من را بیشتر شگفت زده کرد

15. Acute orchitis, wrenching of testicle, tumor of testicle and hematomata of testicle were studied by color Doppler flow imaging(CDFI).
[ترجمه ترگمان]orchitis حاد، wrenching of، تومور of و hematomata of به وسیله تصویربرداری جریان داپلر رنگی (CDFI مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]ارکیت حاد، سرگیجه بیضه، تومور بیضه و هماتومات بیضه با استفاده از تصویر برداری جریان داپلر رنگی (CDFI) مورد بررسی قرار گرفت

پیشنهاد کاربران

دردآور، غم انگیز

آزار دهنده، ناراحت کننده

wrenching ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: ریشه پیرایی
تعریف: قطع بخشی از ریشه های نونهال در عمق مشخص برای افزایش رشد ریشه های افشان در نهالستان


کلمات دیگر: