کلمه جو
صفحه اصلی

enclose


معنی : در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن
معانی دیگر : احاطه کردن، پیراگیری کردن، فرا گرفتن، گردگیری کردن، دورگرفتن، حصارکشی کردن، (در بسته یا پاکت و غیره قرار دادن معمولا به همراه چیزی دیگر) به همراه فرستادن، در جوف فرستاندن، ضمیمه کردن، محکم گرفتن، حاوی بودن، حصار یا چینه کشیدن دور

انگلیسی به فارسی

در میان گذاشتن، در جوف قرار دادن، به پیوست فرستادن، حصار یا چینه کشیدن دور


ضمیمه، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن، در اغوش گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encloses, enclosing, enclosed
(1) تعریف: to close in or shut in, as with walls or a container.
مترادف: confine, encompass, envelop, hem in, immure, shut up
مشابه: barricade, cabin, canal, case, castle, chamber, encase, encircle, enwrap, fasten, fence in, impound, sheathe, shut, surround, wall

(2) تعریف: to surround (land or property) with a fence or other barrier.
مترادف: fence off, pen, wall
مشابه: encompass, girdle, picket, surround

(3) تعریف: to include in the contents.
مترادف: include, insert
مشابه: encase

- She enclosed a letter in the package.
[ترجمه ترگمان] نامه را در پاکت گذاشت
[ترجمه گوگل] او نامه ای را در بسته گذاشت

• surround, confine, close in; place an additional document or letter within another
if an object is enclosed by something solid, it is completely surrounded by it.
if you enclose something with a letter, you put it in the same envelope.
see also enclosed.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] درمیانگذاشتن، در جوفقرار دادن، بهپیوستفرستادن، حصار یا چینهکشیدندور
[ریاضیات] محصور کردن، قرار داشته باشد، در جوف قرار دادن، داخل پرانتز گذاشتن

مترادف و متضاد

put inside, surround


در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

محصور کردن (فعل)
close, embay, wall, surround, enclose, compass, embower, ensphere, immure, inclose, mure

در جوف قرار دادن (فعل)
enclose

در میان گذاشتن (فعل)
insert, enclose

به پیوست فرستادن (فعل)
enclose

Synonyms: blockade, block off, bound, box up, cage, circle, circumscribe, close in, confine, coop, corral, cover, encase, encircle, encompass, enfold, enshroud, environ, fence, fence off, hedge, hem in, imbue, immure, implant, impound, imprison, include, induct, insert, intern, jail, limit, lock in, lock up, mew, mure, pen, restrict, set apart, shut in, veil, wall in, wrap


Antonyms: free, let go, release, unloose


جملات نمونه

1. please enclose your picture too
عکس خود را هم پیوست بفرمایید.

2. to enclose a garden with a high wall
دور باغ را دیوار بلند گرفتن

3. to enclose a yard with a fence
دور حیاط را نرده گرفتن

4. I enclose £6 20, in full payment of the bill.
[ترجمه نیما ابراهیمی] به کل مبلغ صورتحساب 6. 20 پوند دیگر را اضافه می کنم
[ترجمه ترگمان]با پرداخت کامل صورت حساب ۶ پوند به مبلغ ۲۰ پوند پرداخت کردم
[ترجمه گوگل]من مبلغ 6 پوند را به مبلغ کامل پرداخت می کنم

5. We enclose a form of proxy for use at the Annual General Meeting.
[ترجمه ترگمان]یک نوع پیشکار برای استفاده در نشست سالانه مجمع عمومی را در نظر می گیریم
[ترجمه گوگل]ما یک نوع پروکسی برای استفاده در مجمع عمومی سالیانه را به کار می بریم

6. I enclose the two plans for comparison.
[ترجمه ترگمان] من دو برنامه برای مقایسه رو جمع کردم
[ترجمه گوگل]من این دو برنامه را برای مقایسه مقایسه می کنم

7. Please enclose a recent passport-sized photograph of yourself.
[ترجمه ترگمان]لطفا عکس جدیدی از خودتان را در یک عکس قرار دهید
[ترجمه گوگل]لطفا عکس خود را با گذرنامه جدید خودتان ضمیمه کنید

8. Please enclose an SASE with your application.
[ترجمه ترگمان]لطفا پاکت تمبر شده خود را با برنامه خود محصور کنید
[ترجمه گوگل]لطفا با برنامه خود یک SASE را وارد کنید

9. Please enclose a stamped addressed envelope if you would like a reply.
[ترجمه ترگمان]لطفا یک پاکت پر مهر و مهر و مهر را به او بدهید
[ترجمه گوگل]لطفا یک پاکت نامه خطاب شده را ضمیمه کنید اگر یک پاسخ را می خواهید

10. I enclose a leaflet about some of the other services we offer.
[ترجمه ترگمان]بروشور را در مورد بعضی از خدمات دیگری که به او پیشنهاد کردیم، در میان گذاشتم
[ترجمه گوگل]من جزوه ای در مورد بعضی از خدمات دیگر که ما ارائه می دهیم را ضمیمه می کنیم

11. Please enclose an sae for your test results.
[ترجمه ترگمان]لطفا یک SAE را برای نتایج تست خود محصور کنید
[ترجمه گوگل]لطفا نتایج آزمون خود را برای شما بفرستم

12. Please enclose a curriculum vitae with your letter of application.
[ترجمه ترگمان]لطفا یک vitae را با نامه درخواست خود محصور کنید
[ترجمه گوگل]لطفا نامه تحصیلی خود را با یک نامه کاربردی ضمیمه کنید

13. I enclose a copy of this report herewith for your information.
[ترجمه ترگمان]من یک نسخه از این گزارش را برای اطلاعات شما نوشتم
[ترجمه گوگل]من یک نسخه از این گزارش را برای اطلاعات شما ضمیمه می کنم

14. With respect to your enquiry, I enclose an explanatory leaflet.
[ترجمه ترگمان]با توجه به پرس و جو من یک بروشور توضیحی به او دادم
[ترجمه گوگل]با توجه به درخواست شما، من یک جزوه توضیحی را ضمیمه میکنم

15. I enclose a stamped addressed envelope for your reply.
[ترجمه ترگمان]یک پاکت مهر شده را برای جواب تو جا گذاشتم
[ترجمه گوگل]من یک پاکت نامه خطاب شده برای پاسخ شما را ضمیمه کردم

to enclose a garden with a high wall

دور باغ را دیوار بلند گرفتن


to enclose a yard with a fence

دور حیاط را نرده گرفتن


an enclosed area

محوطه‌ی محصور


I am enclosing the check with my order.

چک را به همراه سفارش نامه‌ی کالا ارسال می‌دارم.


Please enclose your picture too.

عکس خود را هم پیوست بفرمایید.


His fingers enclosed the money.

با انگشتانش پول را محکم گرفت.


پیشنهاد کاربران

چیزی را در پاکت یا جیب گذاشتن با چیزی دیگر

پاکت کردن

ضمیمه کردن

احاطه کردن

ضمیمه، پیوست

در بر گرفتن

داخل

کادر بندی کردن

احاطه کردن ، محصور کردن

محصور کردن , احاطه کردن ؛ ضمیمه کردن , فرستادن

# tall trees enclosed the garden
#�to enclose a garden with a high wall
# The yard had been enclosed with iron railings
# I enclose three documents herewith
# The relevant documents are enclosed for your information


کلمات دیگر: