1. pectoral girdle
کمربند سینه ای
2. pelvic girdle
کمربند لگنی
3. A good name is better than a golden girdle .
[ترجمه ترگمان]یک اسم خوب بهتر از یک کمربند طلایی است
[ترجمه گوگل]نام خوب بهتر از کمربند طلایی است
4. All the keys hang not at one man's girdle.
[ترجمه ترگمان]تمام کلیدها به کمربند یک مرد آویزون نیست
[ترجمه گوگل]تمام کلید ها در کمربندی یک مرد نیست
5. This picture was fabricated about with a girdle.
[ترجمه ترگمان]این عکس با یک کمربند ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این عکس با کمربند ساخته شده است
6. The physiotherapist usually starts by mobilizing the shoulder girdle, moving it passively in all directions, to make it perfectly pliable.
[ترجمه ترگمان]The معمولا با بسیج کمربند کتف آغاز می شود و آن را به طور منفعلانه در همه جهات حرکت می دهد تا آن را کاملا انعطاف پذیر کند
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپیست معمولا با بسیج کمربند شانه، حرکت آن را به طور منفعل در تمام جهات، به آن را کاملا قابل انعطاف
7. At her girdle hung a gold chain and cross, and she carried a handkerchief and a little prayer book bound in gold.
[ترجمه ترگمان]در کمربند او زنجیر طلایی و صلیب دار آویخته بود، و او یک دستمال و یک کتاب دعای کوچک دعا در طلا داشت
[ترجمه گوگل]در کمربند او زنجیر طلایی و صلیب را آویزان کرد و دستمال کاغذی و یک کتاب نمازگزار را که در طلا قرار داشت، حمل کرد
8. No girdle would squeeze out the illusion of a girlish figure once that form departed.
[ترجمه ترگمان]هیچ کمربندی از این پندار بچگانه که زمانی از آن رخت بر بسته بود بیرون نمی آمد
[ترجمه گوگل]هیچ یک از کمربند، توهم یک شکل دخترانه را پس از آنکه فرم از بین رفت، فشرده می کند
9. Kali wears a girdle of severed human heads.
[ترجمه ترگمان]kali کمربندی از سره ای انسانی جدا شده بر تن دارد
[ترجمه گوگل]کالی یک کمربند از سران انسانی را می پوشاند
10. Some see in it the girdle ot hymen and the promise of the immaculate conception of a Messiah.
[ترجمه ترگمان]برخی در آن به سبک ot و نوید بی نقص بودن یک مسیحای موعود در آن دیده می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها در این قسمت از کمربند و وعده ناهشیار مسیح دیده می شوند
11. The fashionable and becoming gown and girdle were her only concessions to style and conformity.
[ترجمه ترگمان]لباس مد روز و کمربند او تنها امتیازاتی بود که به سبک و conformity می داد
[ترجمه گوگل]مد لباس و لباس پوشیدن و کمربند او تنها امتیازات خود را به سبک و مطابق بود
12. I'll put a girdle round about the earth in forty minutes.
[ترجمه ترگمان]چهل دقیقه دیگر در اطراف زمین چرخ می زنم
[ترجمه گوگل]من 40 دقیقه در اطراف زمین قرار می دهم
13. He made her a girdle of finely wrought gold and wove magic into the filigree work.
[ترجمه ترگمان]کمربندی از طلای ظریف و ظریف به او نشان داد و با filigree کار کرد
[ترجمه گوگل]او طناب طلای ساخته شده را ساخته و سحر و جادو را به کار فیلیگرینی تحویل می دهد
14. I wore a rubber panty girdle underneath, which kept it cleaner and told the girls at school that my Mum made me wear all this to keep me chaste.
[ترجمه ترگمان]یک کمربند پلاستیکی کهنه پوشیده بودم که آن را تمیزتر نگه می داشت و به دخترها در مدرسه می گفت که مادرم مرا مجبور کرده این همه را بپوشم تا پاک نشود
[ترجمه گوگل]من زیر کمربند لاستیکی پوشیدم، که آن را تمیز نگه داشت و به دختران در مدرسه گفت که مادرم مادرم را به من زد و همه چیز را برای من نگه داشت