1. fishy behavior
رفتار مشکوک
2. fishy eyes
چشمان سرد و بی حالت
3. i scented something fishy going on
بو بردم که تقلبی در کار است.
4. she gave him a fishy glance
نگاهی حاکی از شک و تردید به او افکند.
5. the kitchen has a fishy smell
آشپزخانه بوی ماهی می دهد.
6. i could smell that something fishy was going on
شستم خبر دار شد که کلکی در کار است.
7. There is something fishy about her.
[ترجمه ترگمان]یه چیز مشکوکی در مورد اون هست
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد او ماهر است
8. There was definitely something fishy going on.
[ترجمه ترگمان]حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست
[ترجمه گوگل]قطعا چیزی با مزه در حال وقوع بود
9. There's something very fishy about him.
[ترجمه ترگمان]چیز مشکوکی درباره او وجود دارد
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد او بسیار ماهر است
10. The whole thing is beginning to smell fishy to me.
[ترجمه ترگمان]همه چیز کم کم دارد به مشامم می رسد
[ترجمه گوگل]همه چیز شروع به بوی ماهی برای من است
11. It sounds fishy to me.
[ترجمه ترگمان]به نظر من که مشکوکه
[ترجمه گوگل]این برای من ماهیانه است
12. There seems to be something fishy going on.
[ترجمه ترگمان]کاسه ای زیر نیم کاسه است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چیزی به نام ماهیانه در حال وقوع است
13. A fishy story Luncheon with a definitely fishy flavour was served by Rochdale Ladies' guild recently.
[ترجمه ترگمان]یک داستان عجیب و غریب که به طور حتم یک بوی ماهی از آن به مشام می رسید، به تازگی توسط صنف بانوان Rochdale تهیه شده بود
[ترجمه گوگل]یک داستان ماهی کوچولو با استفاده از طعم کاملا ماهیانه اخیرا از سوی انجمن زنان لشکر Rochdale خدمت کرده است
14. Why does fish usually smell fishy?
[ترجمه ترگمان]چرا ماهی معمولا بوی ماهی می دهد؟
[ترجمه گوگل]چرا ماهی معمولا بوی ماهی می دهد؟
15. The crab left too much of a fishy aftertaste.
[ترجمه ترگمان]خرچنگ آن را بیش از حد fishy گذاشت
[ترجمه گوگل]خرچنگ بیش از حد از یک بعد از ظهر ماهیانه را ترک کرد
16. What's that fishy smell?
[ترجمه ترگمان]این بوی ماهی چیه؟
[ترجمه گوگل]این بوی ماهی چیست؟