1. fight (or resist, etc. ) to the death
تا سرحد مرگ جنگیدن (یا مقاومت کردن وغیره)
2. fight (or tilt at) windmills
با دشمنان خیالی جنگیدن،کار بیهوده کردن
3. fight a losing battle
تقلای بیهوده کردن،بیهوده کوشیدن
4. fight back
حمله ی متقابل کردن،متقابلا جنگیدن،پاد جنگیدن
5. fight city hall
(عامیانه) با سازمان اداری و دیوان سالاری در افتادن
6. fight down (or back)
برای جلوگیری از بروز چیزی جنگیدن یا تلاش کردن
7. fight it out
تا شکست یک طرف به جنگ ادامه دادن
8. fight off
1- برای احتراز از چیزی جنگیدن یا تلاش کردن،جنگیدن و جلوگیری کردن،از پس چیزی در آمدن
9. fight shy of
دوری کردن (از شخص یا چیز)،احتراز کردن
10. fight to the finish
تا پایان جنگیدن،تا دم مرگ نبرد کردن
11. a fight to the death
نبرد بی امان،رزم تا سرحد مرگ
12. the fight against addiction
پیکار با اعتیاد
13. the fight against poverty must be globalized
پیکار با فقر باید جهانی باشد.
14. the fight landed him in jail
دعوا کارش را به زندان رساند.
15. the fight lasted no more than seven rounds
مشت بازی هفت دور بیشتر طول نکشید.
16. the fight lasted two hours
نبرد دو ساعت طول کشید.
17. the fight terminated with his victory
مشت بازی با پیروزی او به پایان رسید.
18. to fight a retrograde action
در حال عقب نشینی جنگیدن
19. to fight for a cause
به هواداری از آرمانی پیکار کردن
20. to fight for one's life
برای (حفظ) جان خود مبارزه کردن
21. we fight for the honor of our country
ما برای سربلندی کشورمان پیکار می کنیم.
22. a rough-and-tumble fight
یک کتک کاری پر خشونت
23. a snowball fight
جنگ با گلوله ی برف (برف بازی)
24. a tough fight
دعوای شدید
25. excuse the fight among the seventy-two tribes
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
26. i will fight them with the weapon of law
با سلاح قانون به جنگ آنها خواهیم رفت.
27. the uphill fight for the abolition of slavery
پیکار پر مشقت برای برانداختن بردگی
28. their divorce fight ended in disgrace for all
کشمکش طلاق آنها منجر به آبروریزی برای همه شد.
29. we must fight against illiteracy
ما باید با بی سوادی پیکار کنیم.
30. we must fight graft and corruption
باید با رشوه خواری و فساد مبارزه کنیم.
31. we shall fight them on the sands
(چرچیل) در کرانه های دریا با آنان نبرد خواهیم کرد.
32. we will fight the enemy to our last man
ما تا نفر آخر با دشمن خواهیم جنگید.
33. we will fight them tooth and nail
تا آخرین نفس با آنها خواهیم جنگید.
34. we will fight to the death
تا سر حد مرگ خواهیم جنگید.
35. he took the fight by a knockout
با ضربه ی فنی در مسابقه ی مشت زنی برنده شد.
36. to provoke a fight between two dogs
دو سگ را به جنگ هم انداختن
37. we had a fight
دعوایمان شد.
38. if you can't fight them, join them
اگر نمی توانی از پس آنها بر بیایی به آنها بپیوند
39. cuirassed and ready to fight
زره پوشیده و آماده ی نبرد
40. he could no longer fight down his tears
او دیگر نمی توانست جلو اشک های خود را بگیرد.
41. his body could not fight off three diseases at once
بدنش نمی توانست در آن واحد با سه بیماری پیکار کند.
42. the guests had a fight with the host
مهمان ها با صاحبخانه دعوایشان شد.
43. . . . then he hurried to fight the forces that were advancing from the north
. . . سپس برای نبرد با قوایی که از سوی شمال پیش می آمدند شتافت.
44. battalions of volunteers went to fight the forest fire
دستجات متعددی از داوطلبان برای پیکار با آتش سوزی جنگل عازم شدند.
45. he is still full of fight
هنوز هم پر از شور و شر است.
46. we decided to stand and fight
تصمیم گرفتیم که پایداری کنیم و بجنگیم.
47. i discount the story of her fight with a tiger
داستان درافتادن او را با یک پلنگ باور نمی کنم.
48. i tried to break up their fight
کوشیدم دعوای آنها را متوقف کنم.
49. the new legislation is intended to fight addiction
هدف قانون جدید مبارزه با اعتیاد است.
50. their fervid debate ended in a fight
بحث داغ آنها به زد و خورد کشید.
51. they were itching to start a fight
آنها دنبال بهانه می گشتند که کتک کاری راه بیاندازند.
52. when their father popped off, their fight over the inheritance began
پدرشان که نفس آخر را کشید جنگ آنها سر ارثیه شروع شد.
53. he put all his strength into the fight
همه ی نیروی خود را صرف دعوا کرد.
54. those who were of a mind to fight went out of the cave
آنهایی که تصمیم به جنگیدن گرفته بودند از غار خارج شدند.
55. his face was really bunged up in the fist fight
صورتش حسابی در کتک کاری آسیب دید.
56. soldiers have to be tickled by propaganda before they fight
قبل از جنگیدن باید سربازان را از راه تبلیغ برانگیخت.
57. his resolution is not to resign, but to remain and fight
قصد او این نیست که استعفا بدهد بلکه می خواهد بماند و مبارزه کند.