کلمه جو
صفحه اصلی

finely


معنی : بطور عالی یا ظریف یا ریز
معانی دیگر : به طور عالی، بسیار خوب، با دقت، با لطافت، با ظرافت، خوب ریز شده، خوب گرد شده، به طور نرم

انگلیسی به فارسی

به‌طور عالی یا ظریف یا ریز


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a delicate, refined, or excellent way.

- finely crafted
[ترجمه ترگمان] finely
[ترجمه گوگل] ریز ریز شده

(2) تعریف: in or to a small size; into small pieces; minutely.
مشابه: fine

- finely chopped celery
[ترجمه ترگمان] کرفس خرد شده
[ترجمه گوگل] کرفس ریز خرد شده

• extremely well; delicately; excellently; precisely, minutely; elegantly

مترادف و متضاد

بطور عالی یا ظریف یا ریز (قید)
finely

جملات نمونه

The house has been restored finely.

خانه خیلی خوب بازسازی شده است.


1. finely ground coffee
قهوه ی کاملا ساییده شده

2. finely minced vegetables
سبزیجات (کاملا) خرد کرده

3. a finely chiselled table
میز ظریف و خوش ساخت

4. a finely detailed map
نقشه ای دارای جزئیات دقیق

5. the lines were finely drawn
خط ها با دقت تمام ترسیم شده بودند.

6. he was a deeply and finely feeling man
او مردی بود دارای احساس ژرف و لطیف.

7. the house has been restored finely
خانه خیلی خوب بازسازی شده است.

8. The cement need not be finely ground.
[ترجمه ترگمان] سیمان باید زمین خوبی باشه
[ترجمه گوگل]سیمان نیازی به ریزه کاری ندارد

9. The issues are finely balanced and there is no simple answer to the question.
[ترجمه ترگمان]این مسائل به خوبی متعادل شده اند و هیچ پاسخ ساده به این سوال وجود ندارد
[ترجمه گوگل]مسائل دقیقا متعادل هستند و پاسخ ساده ای به این سوال وجود ندارد

10. Grate the carrot finely / into small pieces.
[ترجمه ترگمان]carrot را به قطعات کوچک تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]هویج را به صورت ریز / به قطعات کوچک تزیین کنید

11. Sprinkle the top of the dish with some finely grated cheese.
[ترجمه ترگمان]بالای ظرف را با مقداری پنیر finely پر کن
[ترجمه گوگل]پودر سرپوش را با پنیر ریز ریز شده پودر کنید

12. Sift the flour finely before adding it to the mixture.
[ترجمه ترگمان]آرد را به خوبی قبل از اضافه کردن آن به مخلوط اضافه کنید
[ترجمه گوگل]قبل از افزودن آن به مخلوط، آرد را رقیق کنید

13. It was a finely honed piece of writing.
[ترجمه ترگمان]یک تکه کاغذ بسیار ظریف بود
[ترجمه گوگل]این یک قطعه ریز خرد شده از نوشتن بود

14. Sprinkle some finely chopped cress over the top.
[ترجمه ترگمان]پس از این بهتر است که از بالای سر او را سرنگون کنید
[ترجمه گوگل]برخی از کاسه های ریز خرد شده را بالای سر بمالید

15. Make sure the spices are finely ground.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که ادویه زمین خوبی دارد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که ادویه ها به خوبی پوشیده شده اند

16. James's face was thin, finely boned, and sensitive.
[ترجمه ترگمان]صورت جیمز لاغر، ظریف، ظریف و حساس بود
[ترجمه گوگل]چهره جیمز نازک، ریز برهنه و حساس بود

The lines were finely drawn.

خط‌ها بادقت تمام ترسیم شده بودند.


a finely detailed map

نقشه‌ای دارای جزئیات دقیق


He was a deeply and finely feeling man.

او مردی بود دارای احساس ژرف و لطیف.


finely ground coffee

قهوه‌ی کاملاً ساییده‌شده


پیشنهاد کاربران

دقیق، به دقت


کلمات دیگر: