1. finely ground coffee
قهوه ی کاملا ساییده شده
2. finely minced vegetables
سبزیجات (کاملا) خرد کرده
3. a finely chiselled table
میز ظریف و خوش ساخت
4. a finely detailed map
نقشه ای دارای جزئیات دقیق
5. the lines were finely drawn
خط ها با دقت تمام ترسیم شده بودند.
6. he was a deeply and finely feeling man
او مردی بود دارای احساس ژرف و لطیف.
7. the house has been restored finely
خانه خیلی خوب بازسازی شده است.
8. The cement need not be finely ground.
[ترجمه ترگمان] سیمان باید زمین خوبی باشه
[ترجمه گوگل]سیمان نیازی به ریزه کاری ندارد
9. The issues are finely balanced and there is no simple answer to the question.
[ترجمه ترگمان]این مسائل به خوبی متعادل شده اند و هیچ پاسخ ساده به این سوال وجود ندارد
[ترجمه گوگل]مسائل دقیقا متعادل هستند و پاسخ ساده ای به این سوال وجود ندارد
10. Grate the carrot finely / into small pieces.
[ترجمه ترگمان]carrot را به قطعات کوچک تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]هویج را به صورت ریز / به قطعات کوچک تزیین کنید
11. Sprinkle the top of the dish with some finely grated cheese.
[ترجمه ترگمان]بالای ظرف را با مقداری پنیر finely پر کن
[ترجمه گوگل]پودر سرپوش را با پنیر ریز ریز شده پودر کنید
12. Sift the flour finely before adding it to the mixture.
[ترجمه ترگمان]آرد را به خوبی قبل از اضافه کردن آن به مخلوط اضافه کنید
[ترجمه گوگل]قبل از افزودن آن به مخلوط، آرد را رقیق کنید
13. It was a finely honed piece of writing.
[ترجمه ترگمان]یک تکه کاغذ بسیار ظریف بود
[ترجمه گوگل]این یک قطعه ریز خرد شده از نوشتن بود
14. Sprinkle some finely chopped cress over the top.
[ترجمه ترگمان]پس از این بهتر است که از بالای سر او را سرنگون کنید
[ترجمه گوگل]برخی از کاسه های ریز خرد شده را بالای سر بمالید
15. Make sure the spices are finely ground.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که ادویه زمین خوبی دارد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که ادویه ها به خوبی پوشیده شده اند
16. James's face was thin, finely boned, and sensitive.
[ترجمه ترگمان]صورت جیمز لاغر، ظریف، ظریف و حساس بود
[ترجمه گوگل]چهره جیمز نازک، ریز برهنه و حساس بود